شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطرنگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار
که شاه از رعیّت بوَد تاجدار
رعیّت چو بیخند و سلطان درخت
درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت
مکُن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکُنی میکَنی بیخ خویش
اگر جادهای بایدت مستقیم
ره پارسایان امید است و بیم
طبیعت شود مرد را بخردی
به امّید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و مُلکش پنه یافتی
که بخشایش آرَد بر امّیدوار
به امّید بخشایش کردگار
گزند کسانش نیاید پسند
که ترسد که در مُلکش آید گزند
وگر در سرشت وی این خوی نیست
در آن کشور آسودگیبوی نیست
اگر پایبندی رضا پیش گیر
وگر یکسواری سر خویش گیر
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنگ بینی رعیّت ز شاه
ز مستکبران دلاور بترس
از آن کاو نترسد ز داور بترس
دگر کشور آباد بیند به خواب
که دارد دل اهل کشور خراب
خرابی و بدنامی آید ز جور
رسد پیشبین این سخن را به غور
رعیّت نشاید به بیداد کُشت
که مر سلطنت را پناهند و پشت
مراعات دهقان کن از بهر خویش
که مزدور خوشدل کند کار بیش
مروّت نباشد بدی با کسی
کز او نیکویی دیده باشی بسی
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت
در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت
بر آن باش تا هرچه نیّت کنی
نظر در صلاح رعیّت کنی
الا تا نپیچی سر از عدل و رای
که مردم ز دستت نپیچند پای
گریزد رعیّت ز بیدادگر
کُنَد نام زشتش به گیتی سمر
بسی برنیاید که بنیاد خوَد
بکَند آن که بنهاد بنیاد بد
خرابی کُنَد مرد شمشیرزن
نه چندان که دود دل طفل و زن
چراغی که بیوهزنی برفروخت
بسی دیده باشی که شهری بسوخت
از آن بهرهورتر در آفاق کیست
که در ملکرانی به انصاف زیست
چو نوبت رسد زین جهان غربتش
ترحّم فرستند بر تربتش
بد و نیک مردم چو میبگذرند
همان به که نامت به نیکی برند
خداترس را بر رعیّت گمار
که معمار مُلک است پرهیزگار
بداندیش توست آن و خونخوار خلق
که نفع تو جوید در آزار خلق
ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان دستها بر خداست
نکوکارپرور نبیند بدی
چو بد پروری خصم خون خودی
مکافات موذی به مالش مکُن
که بیخش برآورد باید ز بن
مکُن صبر بر عامل ظلمدوست
که از فربهی بایدش کَند پوست
سر گرگ باید هم اوّل بُرید
نه چون گوسفندان مردم دَرید
چه خوش گفت بازارگانی اسیر
چو گِردش گرفتند دزدان به تیر
چو مردانگی آید از رهزنان
چه مردان لشکر، چه خیل زنان
شهنشه که بازارگان را بخَست
در خیر بر شهر و لشکر ببَست
کی آنجا دگر هوشمندان روند
چو آوازهٔ رسم بد بشنوند؟
نکو بایدت نام و نیکی قبول
نکو دار بازارگان و رسول
بزرگان مسافر به جان پرورند
که نام نکویی به عالم برند
تبه گردد آن مملکت عنقریب
کز او خاطرآزرده آید غریب
غریبآشنا باش و سیّاحدوست
که سیّاح جلّاب نام نکوست
نکو دار ضیف و مسافر عزیز
وز آسیبشان بر حذر باش نیز
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست
که دشمن توان بود در زیِّ دوست
غریبی که پر فتنه باشد سرش
میازار و بیرون کن از کشورش
تو گر خشم بر وی نگیری رواست
که خود خوی بد دشمنش در قفاست
وگر پارسی باشدش زاد و بوم
به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
هم آنجا امانش مده تا به چاشت
نشاید بلا بر دگر کس گماشت
که گویند برگشته باد آن زمین
کز او مردم آیند بیرون چنین
قدیمان خود را بیفزای قدر
که هرگز نیاید ز پرورده غدر
چو خدمتگزاریت گردد کهُن
حق سالیانش فرامش مکُن
گر او را هرم دست خدمت ببست
تو را بر کرم همچنان دست هست
شنیدم که شاپور دم درکشید
چو خسرو به رسمش قلم درکشید
چو شد حالش از بینوایی تباه
نبشت این حکایت به نزدیک شاه
چو بذل تو کردم جوانی خویش
به هنگام پیری مرانم ز پیش
عمل گر دهی مرد منعم شناس
که مفلس ندارد ز سلطان هراس
چو مفلس فروبُرد گردن به دوش
از او برنیاید دگر جز خروش
چو مشرف دو دست از امانت بداشت
بباید بر او ناظری بر گماشت
ور او نیز درساخت با خاطرش
ز مشرف عمل برکن و ناظرش
خداترس باید امانتگزار
امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشناک
نه از رفع دیوان و زجر و هلاک
بیفشان و بشمار و فارغ نشین
که از صد یکی را نبینی امین
دو همجنس دیرینه را همقلم
نباید فرستاد یک جا به هم
چه دانی که همدست گردند و یار
یکی دزد باشد، یکی پردهدار
چو دزدان ز هم باک دارند و بیم
روَد در میان کاروانی سلیم
یکی را که معزول کردی ز جاه
چو چندی برآید ببخشش گناه
برآوردن کام امّیدوار
به از قید بندی شکستن هزار
نویسنده را گر ستون عمل
بیفتد، نبُرَّد طناب امل
به فرمانبران بر شه دادگر
پدروار خشم آورد بر پسر
گهش میزند تا شود دردناک
گهی میکُند آبش از دیده پاک
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر
وگر خشم گیری شوند از تو سیر
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جرّاح و مرهمنه است
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
نیامد کس اندر جهان کاو بماند
مگر آن کز او نام نیکو بماند
نمرد آن که مانَد پس از وی به جای
پل و خانی و خان و مهمانسرای
هر آن کاو نماند از پسش یادگار
درخت وجودش نیاورد بار
وگر رفت و آثار خیرش نماند
نشاید پس مرگش الحمد خواند
چو خواهی که نامت بود جاودان
مکُن نام نیک بزرگان نهان
همین نقش برخوان پس از عهد خویش
که دیدی پس از عهد شاهان پیش
همین کام و ناز و طرب داشتند
به آخر برفتند و بگذاشتند
یکی نام نیکو ببُرد از جهان
یکی رسم بد ماند از او جاودان
به سمع رضا مشنو ایذای کس
وگر گفته آید به غورش برس
گنهکار را عذر نسیان بنه
چو زنهار خواهند زنهار ده
گر آید گنهکاری اندر پناه
نه شرط است کُشتن به اوّل گناه
چو باری بگفتند و نشنید پند
بده گوشمالش به زندان و بند
وگر پند و بندش نیاید بکار
درختی خبیث است بیخش برآر
چو خشم آیدت بر گناه کسی
تأمل کنش در عقوبت بسی
که سهل است لعل بدخشان شکست
شکسته نشاید دگرباره بست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شامل گفتگوی نوشیروان و هرمز است که در آن بر اهمیت رعایت انصاف و عدالت در حکومت تأکید میشود. نوشیروان به هرمز میگوید که باید حافظ حقوق درویشان و رعیت باشد و از خودخواهی بپرهیزد. او هشدار میدهد که اگر مردم تحت ستم قرار گیرند، به تناقضاتی در سلطنت منجر خواهد شد.
وی همچنین بر این نکته تأکید میکند که حکمرانی موفق به عدالت و رعایت حقوق مردم وابسته است و نباید از سرشت خوب خود دور شود. رعیت مانند ریشه درخت است و اگر ریشه آسیب ببیند، درخت هم ضعیف خواهد شد. نوشیروان نصیحت میکند که در اداره امور مملکت باید به مصلحت مردم توجه شود و از بیداد پرهیز گردد.
در نهایت به اهمیت نام نیک و یادگاری که یک حاکم از خود بر جای میگذارد اشاره میکند و اینکه حکمرانی با نیکوکاری و انصاف ماندگار خواهد بود.
شنیدم که انوشیروان به هنگام مرگ، با هرمز اینگونه سخن گفت.
باید به فکر دیگران، به ویژه درویشان و نیازمندان باشی و نه فقط به فکر آسایش خودت.
اگر تنها به فکر آرامش و آسایش خود باشی، هیچکس در سرزمینت آرامش نمییابد.
انسان دانا پسندیده نمیداند که چوپان خوابیده و گرگ به گوسفندانش حمله کرده باشد.
برو و مراقب درویش نیازمند باش، زیرا شاه از رعیت خود تاج به سر دارد.
فرمانروا مانند درختیست که مردم ریشهٔ آن هستند. ای پسر، استحکام درخت از ریشهاش است.
تا میتوانی مردم را نیازار، چرا که با این کار، ریشهٔ حکومت خویش را از جا میکنی.
باید راه درست و راست را پیش بگیری و آن راه این است که به خدا امیدوار باشی و از تنبیه و کیفر او بترسی.
با امید به خوبی و ترس از بدی، خردمندی در فطرت و سرشت انسان راه مییابد.
آنگاه که این دو خصلت (امید و بیم) را در پادشاهی ببینی، سرزمین وی میتواند محل امن تو باشد و در آنجا میتوانی با آرامش زندگی کنی.
زیرا که پادشاه آن سرزمین به امید بخشودهشدن توسط خدا، از گناه رعیتِ امیدوار به عفو پادشاهشان میگذرد.
او آزار و آسیب به مردم را نمیپسندد، چرا که از آسیب به کشور و مملکتش میترسد.
و اگر در ذات او این ویژگی (خداترسی و پاسداری مردم) نباشد، در سرزمینش هیچ نشانی از آرامش و آسایش نخواهد بود.
اگر در آن کشور پایبندی و ناگزیر به اقامت در آنجا هستی، به هرچه هست راضی باش و اگر مجرد و تنهایی، آنجا را ترک و به سرزمین دیگر کوچ کن و برو.
در آن سرزمین که مردم از پادشاه آزردهاند، به دنبال وسعت رزق و خوشی نگرد، چون نخواهی دید.
از گردنکشان دلیر و بیباک (از فرمان خدا) بترس، همانهایی که از خدا هم نمیترسند.
پادشاهی که دل رعیت را پریشان و آزرده سازد، جز در خواب و رویا، کشورش را آباد نخواهد دید.
از ظلم و ستم، ویرانی کشور و بدنامی شاه حاصل میشود. شخص عاقبتاندیش در این سخن تأمل میکند.
کشتن رعیت به ستم، شایسته نیست؛ زیرا آنها اساس و پشتیبان سلطنت هستند.
به خاطر خودت به کشاورز و روستایی احترام بگذار؛ زیرا کارگرِ مزدبگیرِ دلشاد، در کار تلاش بیشتری خواهد کرد.
انصاف نیست با آن که از او خوبی بسیار دیدهای، بدی کنی.
شنیدم که خسرو پرویز به هنگام مرگ به فرزندش شیرویه گفت…
بکوش همیشه در تصمیمهایت به خیر و صلاح مردم توجه داشته باشی.
آگاه باش و دریاب که از عدالت و دادگری رو نتابی تا مردم از کشور تو به سرزمین دیگر کوچ نکنند.
رعیت از ستمگر میگریزند و نام او را به بدی و زشتی مشهور میکنند.
دیری نمیپاید که آنکس که بنیاد زشتکاری را میگذارد، اساس خود را نابود کند.
جنگ و شمشیرکشی سپاه، آسیب و زیان میرساند؛ اما زاری دل کودک و زن بیش از آن در اساس مملکت ویرانی میآورد.
همانا بسیار دیدهای چراغ آه و نالهٔ دل زنی بیوه، چگونه کشوری را آتش میزند.
هیچکس از پادشاهی که در میان مردم به انصاف زندگی میکند، کامیابتر نیست.
زمانی که مرگ آن فرمانروا فرا میرسد، مردم از خداوند برای او طلب آمرزش و رحمت خواهند کرد.
چون تمام انسانها – خوب و بد – خواهند مرد، بهتر آن است که نام تو به نیکی و خوبی مشهور گردد.
هوش مصنوعی: کسی که از خدا میترسد را به عنوان مسئول مردم انتخاب کن، زیرا او کسی است که میتواند به درستی جامعه را بسازد و نگه دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که به فکر منافع خود است، حتی اگر به بهای آزار دیگران باشد، در واقع یک فرد بداندیش است و به ضرر مردم عمل میکند.
هوش مصنوعی: زعیمیت و رهبری در دستان افرادی ناپسند است که در عمل و کردار خود وابسته به قدرت الهی نیستند و فقط به دستهای انسانها تکیه دارند.
هوش مصنوعی: نیازمندان و نیکوکاران اگر راه درست را برگزینند، بدی را نخواهند دید. چرا که دشمنی که خود بدی را پرورش دهد، به خود آسیب میزند.
هوش مصنوعی: اگر به بدی یا آسیب زدن ادامه بدهی، ممکن است در نهایت مشکلاتی بزرگتر برایت به وجود بیاید. بهتر است از ریشه این بدی ها جلوگیری کنی تا کار به جاهای خطرناک نکشد.
هوش مصنوعی: به کسانی که ظلم و ستم را دوست دارند و بر آن ادامه میدهند، نباید صبر کرد، زیرا نهایتاً خودشان به آسیب خواهند رسید و پوست از جسمشان جدا خواهد شد.
هوش مصنوعی: برای مقابله با چالشها و مشکلات، باید ابتدا با قدرت و قاطعیت اقدام کرد و نه مانند دیگران که به سادگی تسلیم میشوند یا آسیب میبیند. در واقع، برای حفظ امنیت و منافع خود، باید پیشگام بود و از راه حلهای فعالانه استفاده کرد.
هوش مصنوعی: بازرگانی که گرفتار شده و دزدان او را محاصره کردهاند، به زیبایی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که شجاعت و مردانگی از دزدان و راهزنان به وجود بیاید، تفاوتی نمیکند که این مردان در سپاه باشند یا زنان در گروههای دیگر.
هوش مصنوعی: شاهی که به بازرگانان کمک میکرد، بر بازار و لشکر خود خیری فراوان آورد و آنها را به هم پیوند زد.
هوش مصنوعی: کیست که در آنجا، افرادی که باهوش و دانا هستند، به سمت آنجا بروند، وقتی که خبرهای بدی را بشنوند؟
هوش مصنوعی: باید نام نیکو و شهرت خوب خود را حفظ کنی، زیرا این ویژگیها در بازار و در مقام پیامرسان بسیار مهم هستند.
هوش مصنوعی: بزرگان و بزرگان مسافر در دل خود میپرورانند که نام نیکی از خود به جای بگذارند و در دنیا بماند.
هوش مصنوعی: به زودی آن کشور نابود خواهد شد که در آن، غریبان آزرده خاطر میشوند.
هوش مصنوعی: آشنا با غریبهها باش و به wanderers محبت کن، زیرا مسافر خوب، شخصی با نام نیک است.
هوش مصنوعی: مهمان و مسافر را گرامی بدار و از آسیب رساندن به آنها پرهیز کن.
هوش مصنوعی: از نزدیکی با بیگانگان پرهیز کردن خوب است، زیرا ممکن است که دشمنت در لباس دوست قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دیار تو باعث دردسر و فتنه میشود، او را آزار نده و از سرزمینت دور کن.
هوش مصنوعی: اگر بر او خشم نگیری، درست است، چون خود او با خوی بدش در بند دشمنی خود است.
هوش مصنوعی: اگر او زادگاهش پارسی باشد، به خاطر تواناییها و هنرهایش، او را به سرزمینهای دیگر مانند صنعاء، سقلابه و روم بفرستید.
هوش مصنوعی: او را در آنجا تنها نگذار، زیرا در هنگام صبح نمیتوان او را از مشکلات دیگران دور نگاه داشت.
هوش مصنوعی: میگویند آن روزی خواهد آمد که زمین به حالتی برگردد که مردم از آن برخیزند و بیرون بیایند.
هوش مصنوعی: در گذشته به خود ارزش بده و قدر خودت را بشناس، زیرا هیچگاه نمیتوان به کسی که تربیت شده و بزرگ شده، خیانت کرد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خدمت تو درآید و پس از سالها خدمت به تو وفادار بماند، هرگز فراموشش نکن.
هوش مصنوعی: اگر او با دستهای خدمت به او نزدیک شود، تو نیز به همان اندازه از کرم و بخشش او نصیب خواهی برد.
هوش مصنوعی: شنیدم که شاپور به محض اینکه خسرو قلم را به رسم و ادب برداشت، او نیز در کنار در حاضر شد.
هوش مصنوعی: زمانی که حالش به خاطر فقر و تنگدستی خراب شد، این داستان را برای شاه نوشت.
هوش مصنوعی: وقتی که جوانی و بهترین لحظات خود را برای تو بخشیدم، در دوران پیری مرا نرنجان و از خود دور نکن.
هوش مصنوعی: اگر به کسی کمک کنی و عمل نیک انجام دهی، او را به عنوان فردی شایسته و با موقعیت بشناس؛ زیرا انسان فقیر و بیپول از قدرت و ظلم سلطان نمیترسد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی وضع مالی بسیار بدی دارد و از نظر پولی، توانی برای انجام کاری ندارد، تنها چیزی که از او برمیآید، صدای فریاد و ناله است.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی مسئولیت امانتی را بر عهده میگیرد، ضروری است که برای نظارت بر او فردی تعیین شود.
هوش مصنوعی: اگر او نیز با ذهن خود در کارها دخالت کند، از انجام کارهایی که تحت نظر اوست، خودداری کن.
هوش مصنوعی: انسانی که از خدا میترسد و به او ایمان دارد، باید امانتدار و معتبر باشد؛ زیرا تنها کسی که از خدا ترس دارد، شایسته اعتماد و امانتداری است.
هوش مصنوعی: امین باید نگران قضاوت و نظارت خداوند باشد، نه این که فقط به فکر جبران خطاها یا عذاب و نابودی مردم باشد.
هوش مصنوعی: بپاش و بشمار، راحت بنشین، چون از میان صد نفر، یکی هم را نمیتوانی پیدا کنی که مورد اعتماد باشد.
هوش مصنوعی: دو موجود همجنس و قدیمی را نباید به یکجا فرستاد تا با هم باشند.
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که ممکن است دو نفر همدست شوند و یکی از آنها دزد باشد و دیگری کسی که رازها را پنهان میکند؟
هوش مصنوعی: وقتی دزدان از یکدیگر نگران و ترسان باشند، در میان یک کاروان سالم و بیخطر قابل نفوذ نیستند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی را از مقام و موقعیتش برکناری، پس از مدتی ممکن است او را ببخشی و گناهانش را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: بهتر است که آرزوهای کسی را برآورده کنیم تا اینکه بخواهیم هزاران بند را بشکنیم.
هوش مصنوعی: اگر نویسنده در کار خود دچار مشکل شود و نتواند به درست انجام دادن آن ادامه دهد، امید و آرزوی او نیز از بین نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: فرماندهان و ستمگران به پادشاه عادل، همچون پدری که بر فرزندش خشم میگیرد، خشم و نارضایتی میآورند.
هوش مصنوعی: گاهی انسان را به شدت دچار درد و رنج میکند و گاهی هم میکوشد تا اشک و غم را از چشمانش پاک کند.
هوش مصنوعی: اگر نرمش و مهربانی کنی، دشمن تو شجاع و سرسخت میشود و اگر خشمگین باشی، از تو بیزار خواهند شد.
هوش مصنوعی: خشن بودن و نرم بودن در کنار هم لازم است، مثل کسی که هم زخم میزند و هم به Healing و التیام میپردازد.
هوش مصنوعی: بمان جوانمرد و مهربان و سخاوتمند، وقتی که خداوند نعمتهایی به تو عطا کرد، تو هم آن نعمتها را با دیگران تقسیم کن.
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا نمانده است که همیشه زندگی کند، جز افرادی که نام نیک و یاد خوبی از خود بر جا گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: کسی که بعد از او یاد و نامش در دلها باقی بماند، واقعاً مرده نیست. یاد او همچون پل، خانه، مهمانخانه و دیگر آثارش در زندگی انسانها باقی میماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که پس از خود هیچ نشانهای به جا نگذارد، مانند درختی است که ثمرهای به بار نیاورده باشد.
هوش مصنوعی: اگر شخصی از دنیا برود و هیچ نشانهای از خوبیها و آثار مثبت او باقی نماند، پس شایسته نیست که مرگش را به خوبی یاد کنیم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی نامت همیشه در یادها بماند، باید از نام نیک بزرگان استفاده نکنی و آن را در خفا نگهداری.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن یک وضعیت و تغییرات زمانی اشاره دارد. شاعر دربارهی تأثیرات و تغییرات ناشی از نسلها و دورههای مختلف صحبت میکند. به وضوح میتوان دریافت که پس از گذشت زمان و بهویژه پس از یکسری پیمانها و عهدها، دگرگونیهایی در اوضاع و احوال به وجود آمده است. این تغییرات بهوضوح در تاریخ نمایان است و نشاندهندهی تحولات و وقایع متفاوتی است که تا اکنون ادامه دارد.
هوش مصنوعی: آنها در تمام لحظات از خوشی و لذت بهرهمند بودند، اما در نهایت همه چیز به پایان رسید و آنرا ترک کردند.
هوش مصنوعی: یک نفر با داشتن یک نام نیکو و خوبی که از او به یادگار مانده است، به یاد میآید و اثر مثبت او در طول زمان باقی میماند، در حالی که کسی که کارهای بد و زشت کرده، نامش به عنوان یک رسم بد و زشت در خاطرهها باقی میماند.
هوش مصنوعی: به حرف دیگران گوش نده، و اگر کسی درباره تو چیزی گفت، عمیقاً به موضوع فکر کن و خودت را در این مسئله درگیر نکن.
هوش مصنوعی: اگر کسی اشتباه کرده باشد، عذر او را به خاطر فراموشی قبول کن و وقتی که از تو خواهش میکند، به او کمک کن و از او حمایت کن.
هوش مصنوعی: اگر گنهکاری به پناه شما بیاید، نباید او را به خاطر اولین گناهش تنبیه کنید.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خاطر صحبتهایش پند نمیگیرد، باید برایش پیامدهای سختی در نظر گرفت تا درس عبرتی برایش شود و متوجه اشتباهاتش شود.
هوش مصنوعی: اگر نصیحت و آموزش اثر نداشته باشد، درختی ناسالم است که باید آن را از ریشه کند.
هوش مصنوعی: وقتی از رفتار نادرست کسی ناراحت میشوی، به عواقب آن فکر کن و بر آن تأمل کن.
هوش مصنوعی: شکستن لعل بدخشان کار سختی نیست، اما نمیتوان آن را دوباره به حالت قبلی برگرداند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۲
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
«نه در بند آسایش خویش باش
که خاطر نگهدار درویش باش»
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.