گنجور

 
۱۰۱

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۱

 

... چون اقتدا به پیر خرابات کرده ایم

بر جاده ی غرامت و شکرانه می رویم

بر سنت نزاری اگر بر ملال طبع ...

حکیم نزاری
 
۱۰۲

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷

 

... در وادی حیرت اوفتد هر کو

در سیر وفا بگردد از جاده

در اصل منافقی بود شاخی ...

حکیم نزاری
 
۱۰۳

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۸

 

... ز دست روی نکو می چرا نمی خواهی

ثواب می کن و از جاده ی صواب مگرد

که در تموج بحرند مخطی و ساهی ...

حکیم نزاری
 
۱۰۴

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب چهارم - در راستی و امانت داری » بخش ۱

 

... همه عمر بر خود نگیرد سپاس

تو بر جاده خدمت خویش رو

که او خود عنایت کند پیش رو ...

حکیم نزاری
 
۱۰۵

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۶ - ترجیح اهل هند بر اهل عجم همه در زیرکی و دانش و دلهای هوشیار

 

... رازق هر پر هنر و بی هنری

عمر بر جاده هر جانوری

خالق افعال نیکی و بدی ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۰۶

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۹

 

... جز عاشقان که پرده عصمت دریده اند

برتر جهان به جاده همت که کاهلند

آن بختیان که سدره و طوبی چریده اند ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۰۷

اوحدی » دیوان اشعار » فی لسان الاصفهانیه » شمارهٔ ۲

 

... هرکش سکن تو زهره جبینی و شاهنو

چشمش همیشه روشن و کانش و جاده بو

از روی روز کار پذو ماذ روز کار ...

اوحدی
 
۱۰۸

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۴۵

 

... در عشق تو جانم سپر تیر بلاهاست

در جاده اخلاص چو من جان سپری نیست

فکر دو جهان در دل ما راه ندارد ...

جلال عضد
 
۱۰۹

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰

 

... کی کفؤ باشد ماه را استاره ای

چون مثل باشد لعل را بی جاده ای

مپسند کز کمتر غلامی کم بود ...

سیف فرغانی
 
۱۱۰

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

... هرکه را سلسله جنبان دل آن سلسله موست

بار جاده کشیدی همه وقتی دوشم

در سر اکنون می و بر دوش من این بار سبوست ...

کمال خجندی
 
۱۱۱

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶

 

ما را هوس مسجد و سجاده نباشد

مستی صفت مردم آزاده نباشد ...

... صوفی بقدح گر ندهد دست ارادت

عارف نبود سالک و بر جاده نباشد

امیر نسبت نتوان کرد به هیچ آدمی او را ...

کمال خجندی
 
۱۱۲

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

... به جان رسید مرا دل ز دست هجرانش

به کوی دوست مرا جاده ی وصال نرفت

میان مجمع رندان و عاشقان رخش ...

جهان ملک خاتون
 
۱۱۳

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۱

 

... گم کرده رهم لیک مرا گفت سروشی

از جاده مشو دور که ما راهنماییم

تو شاه جهانبانی و من مور ضعیفم ...

جهان ملک خاتون
 
۱۱۴

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۷

 

... کمند بگذار میل دل سوی خیل و سپاهی کن

دلا از جاده اخلاص پا بیرون منه زنهار

دعای دولت جانان بگوی و رو به راهی کن ...

جهان ملک خاتون
 
۱۱۵

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۲

 

... اخلاص ما به رویت بیرون ز حد و حصرست

آن دم مباد این دل بیرون رود ز جاده

آن ترک شوخ چشمش دارد کمان ابرو ...

جهان ملک خاتون
 
۱۱۶

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

... و امن الفؤاد و طیب الرقاد

مذاق عوام را بلفظ متین شیرین کرده و دهان خواص را بمعنی مبین نمکین داشته هم اصحاب ظاهر را بدو ابواب آشنایی گشوده و هم ارباب باطن را ازو مواد روشنایی افزوده در هر واقعه سخنی مناسب حال گفته و برای هر معنی لطیف غریبه انگیخته و معانی بسیار بلفظ اندک خرج کرده و انواع ابداع در درج انشا درج کرده گاه سرخوشان کوی محبت را بر جاده معاشقت و نظربازی داشته و شیشه صبر ایشان بر سنگ بی ثباتی زده

بشوی اوراق اگر هم درس مایی ...

حافظ
 
۱۱۷

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰

 

... در صدف در یتیمی یافتم

گوهر اصلی است نه بیجاده است

ما خراباتی و رند و عاشقیم ...

... سید ما رهنمای عارفیست

در طریق عاشقی بر جاده است

شاه نعمت‌الله ولی
 
۱۱۸

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۵

 

... بر طریق عاشقان ما رهرویم

لاجرم چون رهروان بر جاده ایم

در خرابات مغان مست خراب ...

... نعمت اللهیم و ز آل رسول

گوهر پاکیم و نه بیجاده ایم

شاه نعمت‌الله ولی
 
۱۱۹

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲

 

... کس نگوید لاابالی شو بده مستی ز دست

همچو صوفی باده نوش و بر سر سجاده باش

منزل عشق است خواهی کعبه خواهی میکده

راه یکرنگش مده از دست و بر یک جاده باش

بیخبر منشین که ناگه میشود محمل روان ...

اهلی شیرازی
 
۱۲۰

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۴ - در مناجات گوید

 

... رحمت خود بر سر افتاده پاش

در ره احمد مبر از جاده پاش

اهلی شیرازی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۳۰