حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۱
... چون اقتدا به پیر خرابات کرده ایم
بر جاده ی غرامت و شکرانه می رویم
بر سنت نزاری اگر بر ملال طبع ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷
... در وادی حیرت اوفتد هر کو
در سیر وفا بگردد از جاده
در اصل منافقی بود شاخی ...
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۸
... ز دست روی نکو می چرا نمی خواهی
ثواب می کن و از جاده ی صواب مگرد
که در تموج بحرند مخطی و ساهی ...
حکیم نزاری » ادبنامه » باب چهارم - در راستی و امانت داری » بخش ۱
... همه عمر بر خود نگیرد سپاس
تو بر جاده خدمت خویش رو
که او خود عنایت کند پیش رو ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۶ - ترجیح اهل هند بر اهل عجم همه در زیرکی و دانش و دلهای هوشیار
... رازق هر پر هنر و بی هنری
عمر بر جاده هر جانوری
خالق افعال نیکی و بدی ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۹
... جز عاشقان که پرده عصمت دریده اند
برتر جهان به جاده همت که کاهلند
آن بختیان که سدره و طوبی چریده اند ...
اوحدی » دیوان اشعار » فی لسان الاصفهانیه » شمارهٔ ۲
... هرکش سکن تو زهره جبینی و شاهنو
چشمش همیشه روشن و کانش و جاده بو
از روی روز کار پذو ماذ روز کار ...
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۴۵
... در عشق تو جانم سپر تیر بلاهاست
در جاده اخلاص چو من جان سپری نیست
فکر دو جهان در دل ما راه ندارد ...
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰
... کی کفؤ باشد ماه را استاره ای
چون مثل باشد لعل را بی جاده ای
مپسند کز کمتر غلامی کم بود ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
... هرکه را سلسله جنبان دل آن سلسله موست
بار جاده کشیدی همه وقتی دوشم
در سر اکنون می و بر دوش من این بار سبوست ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶
ما را هوس مسجد و سجاده نباشد
مستی صفت مردم آزاده نباشد ...
... صوفی بقدح گر ندهد دست ارادت
عارف نبود سالک و بر جاده نباشد
امیر نسبت نتوان کرد به هیچ آدمی او را ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱
... به جان رسید مرا دل ز دست هجرانش
به کوی دوست مرا جاده ی وصال نرفت
میان مجمع رندان و عاشقان رخش ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۱
... گم کرده رهم لیک مرا گفت سروشی
از جاده مشو دور که ما راهنماییم
تو شاه جهانبانی و من مور ضعیفم ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۷
... کمند بگذار میل دل سوی خیل و سپاهی کن
دلا از جاده اخلاص پا بیرون منه زنهار
دعای دولت جانان بگوی و رو به راهی کن ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۲
... اخلاص ما به رویت بیرون ز حد و حصرست
آن دم مباد این دل بیرون رود ز جاده
آن ترک شوخ چشمش دارد کمان ابرو ...
حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ
... و امن الفؤاد و طیب الرقاد
مذاق عوام را بلفظ متین شیرین کرده و دهان خواص را بمعنی مبین نمکین داشته هم اصحاب ظاهر را بدو ابواب آشنایی گشوده و هم ارباب باطن را ازو مواد روشنایی افزوده در هر واقعه سخنی مناسب حال گفته و برای هر معنی لطیف غریبه انگیخته و معانی بسیار بلفظ اندک خرج کرده و انواع ابداع در درج انشا درج کرده گاه سرخوشان کوی محبت را بر جاده معاشقت و نظربازی داشته و شیشه صبر ایشان بر سنگ بی ثباتی زده
بشوی اوراق اگر هم درس مایی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰
... در صدف در یتیمی یافتم
گوهر اصلی است نه بیجاده است
ما خراباتی و رند و عاشقیم ...
... سید ما رهنمای عارفیست
در طریق عاشقی بر جاده است
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۵
... بر طریق عاشقان ما رهرویم
لاجرم چون رهروان بر جاده ایم
در خرابات مغان مست خراب ...
... نعمت اللهیم و ز آل رسول
گوهر پاکیم و نه بیجاده ایم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲
... کس نگوید لاابالی شو بده مستی ز دست
همچو صوفی باده نوش و بر سر سجاده باش
منزل عشق است خواهی کعبه خواهی میکده
راه یکرنگش مده از دست و بر یک جاده باش
بیخبر منشین که ناگه میشود محمل روان ...
اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۴ - در مناجات گوید
... رحمت خود بر سر افتاده پاش
در ره احمد مبر از جاده پاش