به دل گفتم برو شست دو زلفش را پناهی کن
گوا نه مردم دیده به راهش عذرخواهی کن
بگو از شوق آن قامت قیامت می کنم هردم
سهی سروا به لطف خود به سوی ما نگاهی کن
چو زلف کافرت جانا به سودا شهرتی دارد
که گفتت ای دل مسکین که سودای سیاهی کن
اگرچه بر هلال ابرویت پیوسته مشتاقم
نظر بر ما بیا و همچو رویت هر به ماهی کن
اگرچه صاحب حسنی و عشّاقان تو بسیار
چو آئینه رخت روشن حذر از سوز آهی کن
منم طفل بشیر راه عشق ای یوسف کنعان
بده کام دلم باری نظر بر بی گناهی کن
عزیز مصر دلها شد زلیخا در رخش خندان
ندادش کام دل دلبر برو رویش به چاهی کن
گدای کوی وصل تو ز جان گشتم تو می دانی
بیا از روی لطف ای جان گدا را پادشاهی کن
تو شاه لشگر عشقی خیالت غارت دلها
کمند بگذار میل دل سوی خیل و سپاهی کن
دلا از جاده اخلاص پا بیرون منه زنهار
دعای دولت جانان بگوی و رو به راهی کن
جهانی دشمن جانم شده در عشق روی تو
دل خود را قوی دار و به درگاهش پناهی کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به دلش میگوید که به خاطر عشق و زیبایی معشوقش، نباید از او خواستهای داشته باشد. او از دل میخواهد که به معشوق نزدیک شود و از شوق و عشقش بگوید. همچنین، شاعری به احساسات و آرزوهایش اشاره میکند و از معشوق میخواهد که لطف و توجهی به او کند. او خود را دردی عاشقانه میداند و به عشق معشوقش ایمان دارد. در نهایت، به نوعی دعا و درخواست کمک از معشوق مطرح میشود، بهخصوص در شرایطی که با سختیها و دشمنیها روبهرو است.
هوش مصنوعی: به دل خود گفتم که برو و به دو زلف او پناه ببر و از او بخواه که عذر تو را بپذیرد، چرا که مردم در انتظار او هستند.
هوش مصنوعی: بگو به خاطر عشق به آن زیبایی بینظیر، هر لحظه با شوق و تماشای سر و سامان به لطف خود، به ما یک نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: وقتی زلفهای زیبای تو که چنان جذاب است، در دنیای عاشقانهات آوازهای دارد، به من میگویی ای دل بیچاره، به عشق و شوقی تاریک و عمیق بپرداز.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه همیشه به ابروی هلالی تو علاقهمندم، بیا و مانند چهرهات، هر شب مرا شاد کن.
هوش مصنوعی: با اینکه تو زیبایی و بسیاری از عاشقان به تو علاقهمندند، باید مثل آینهای که چهرهات را نشان میدهد، از آتش دلشکستهها و حسرتها دوری کنی.
هوش مصنوعی: من کودک خوشخبری در مسیر عشق هستم، ای یوسف کنعان! به من آرامش بده و باری به خاطر بیگناهیام به من نظر کن.
هوش مصنوعی: زلیخا که دلهای زیادی را به خود جذب کرده بود، با چهره خندانش دل هیچکس را به دست نیاورد. دلبرش هم که به او علاقهمند بود، او را به چاهی از غم و ناراحتی فرستاد.
هوش مصنوعی: من به شدت عاشق و دلبستهٔ تو شدهام و حالا بهخاطر محبتت از جانم هم گذشتم. تو از حال من خبر داری، لطف کن و با مهربانی، این گدا را به مقام پادشاهی برسان.
هوش مصنوعی: تو فرمانروای عشق هستی و در خیالت دلها را تسخیر میکنی. بگذار دلها به سوی تو حرکت کنند و سپاهی از محبت به راه انداز.
هوش مصنوعی: ای دل، از مسیر خلوص خارج نشو. مواظب باش که دعای محبوب را بخوانی و به راه خود ادامه دهی.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر عشق تو برای من دشوار شده است. دل خود را محکم نگهدار و به درگاه خداوند پناه ببر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صف حرص و هوا در هم شکستی کجکلاهی کن
دل جمع است ملک بینیازی پادشاهی کن
نمود از اعتبار باطل اکرام حق آگاهت
سراب وهمگو در چشم مغروران سیاهی کن
برون افتاده است از کیسه نقد رایج دنیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.