گنجور

 
جهان ملک خاتون

سرگشته در این عرصه ایام چو ماییم

فرزین صفت ای شاه به کوی تو گداییم

دردیست مرا در دل بیچاره و عمریست

تا از رخ جان پرورت ای دوست جداییم

هستی تو طبیب دل پردرد ضعیفم

از لطف جهان بخش تو محتاج دواییم

عشق تو چو کوهست و تن غمزده کاهی

آخر تو بگو چون به غم عشق برآییم

من خاک ره شوقم و تو سرو روانی

در حسرت بالای تو سرگشته چو ماییم

ماییم و نوای غمت و برگ غریبی

آخر نظری کن تو که بی برگ و نواییم

گر جان به اشارت طلبی از من مهجور

ما منتظر و بنده ی فرمان شماییم

گم کرده رهم لیک مرا گفت سروشی

از جاده مشو دور که ما راهنماییم

تو شاه جهانبانی و من مور ضعیفم

دربان تو را بنده درگاه نشاییم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میبدی

مائیم عیاران و عیاران مائیم

بر دیده مشتری قدم می‌سائیم‌

شاه نعمت‌الله ولی

ما عاشق و مستیم و طلبکار خدائیم

ما باده پرستیم و از این خلق جدائیم

بر طور وجودیم چو موسی شده ازدست

بی پا و سر آشفته و جویای لقائیم

روحیم که در جسم نباشد که نباشیم

[...]

جامی

خیزید حریفان که به میخانه درآییم

سلخ رمضان است به می روزه گشاییم

درد سرتسبیح و تراویح شد آخر

گلبانگ زنان رخ به در میکده ساییم

هر زنگ که از صوم ریا آینه دل

[...]

اسیری لاهیجی

ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم

نه زاهد سالوسی و نه شیخ مرائیم

نه عاقل و هشیار نه دیوانه و مستیم

حیران جمال رخ بیچون و چرائیم

مست می وصلیم و نه مخمور فراقیم

[...]

نظیری نیشابوری

گر قیصر و گر ما، همه محتاج گداییم

سیلی خور بیش و کم یک خان و سراییم

بر خویش گل و برگ بچینیم وگرنه

نیکوروش سیر گه نشو و نماییم

عقل و دل و ما بی خبرانیم که یک جا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه