گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دل به دلبر جان به جانان داده‌ایم

بندهٔ او وز همه آزاده‌ایم

از سر هر دو جهان برخاستیم

بر در میخانه مست افتاده‌ایم

عاشقانه در خرابات مغان

رو به درگاه یکی بنهاده‌ایم

بر طریق عاشقان ما رهرویم

لاجرم چون رهروان بر جاده‌ایم

در خرابات مغان مست خراب

خوش در میخانه‌ای بگشاده‌ایم

زاهدی ما همه بر باد رفت

همدم جام و محب باده‌ایم

نعمت‌اللهیم و ز آل رسول

گوهر پاکیم و نه بیجاده‌ایم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

خوش در میخانه‌ای بگشاده‌ایم

باده‌نوشان را صلایی داده‌ایم

جام می بر دست و رندانه مدام

سر به پای خم می بنهاده‌ایم

در خرابات مغان مست و خراب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه