گنجور

 
۱۰۸۱

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۴ - خطاب‌ به‌ نفس‌ ناطقه‌ درویش‌ مجذوب

 

... دیده را بگشای زیر پا گل است

در لب بحریم و اینجا ساحل است

هین صدای موج نبود وقت خواب ...

... بلکه می بینم یم پر انقلاب

خویش می داند صفی کاین ساحل است

تو درآ از خوف کو دریا دل است ...

... با صفی تا همرهی خوش دار دل

خواه ساحل خواه دریا العجل

وینکه گفتی می زنم در خواب حرف ...

صفی علیشاه
 
۱۰۸۲

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۱۱۶- آیات ۲۴۳ تا ۲۴۴

 

... در فتوح از فلک ناچار است نوح

تا به ساحل آید این کشتی فرود

روح صاحبدل شود کامل شهود ...

صفی علیشاه
 
۱۰۸۳

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - سُلطانِ اوادنی قُباب

 

... آمد از رشحه یم مواج جودت آسمان

از عدم در ساحل امکان معلق چون حباب

در زمان راه عدم گیرند ذرات وجود ...

افسر کرمانی
 
۱۰۸۴

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در وادی سلوک

 

... تو نوحی به دوران و مهرت سفینه

شدش هر که راکب کشاندش به ساحل

جمال تو شد هرکه را مصحف جان ...

افسر کرمانی
 
۱۰۸۵

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - درسوگ همسر خود

 

... مرا در فرقت آن مه مکن تشنیع ای ناصح

تو در ساحل مکان داری من اندر موج طوفانم

تو بر سنجاب می غلطی چه دانی حال مسکینان ...

افسر کرمانی
 
۱۰۸۶

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - با کاروان نور

 

... ز بس جوی خون گشت جاری ز شریان

نبردند از آن بحر زورق به ساحل

نگشتند از آن لجه ایمن ز طوفان ...

افسر کرمانی
 
۱۰۸۷

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - خدیو کشور توحید

 

... کتاب آفرینش را تویی خاتم تویی عنوان

رسد در ساحل از دریای وصفت زورق فکرت

خسی را گر شود مسکن به قعر بحر بی پایان ...

افسر کرمانی
 
۱۰۸۸

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

... عمری بود که افسر با درد عشق یار است

کی می توان از این بحر کشتی برد به ساحل

افسر کرمانی
 
۱۰۸۹

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - مدح شفیعه روز جزا فاطمه زهرا(س)

 

... فرق ولایت از او رسیده به افسر

زورق ایمان بوی شناخته ساحل

کشتی عرفان از وی فراشته لنگر ...

صامت بروجردی
 
۱۰۹۰

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - قصیده در مدح مظهر العجائب حضرت امیرالمومنین(ع)

 

... خلق موجودات را باعث تو گشتی تا نمود

کشتی ایجاد جا در ساحل دریای تو

تو کلام الله ناطق هستی و نشر علوم ...

صامت بروجردی
 
۱۰۹۱

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

... غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست

ناخدای کاملی تا گویدم ساحل کجاست

لیلی ما را همی گویند کاندر محمل است ...

صامت بروجردی
 
۱۰۹۲

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

... گوی آن دلداده را کوغریب عشق اوست

ره به پیش و پس مبر کاین بحر را ساحل یکی ست

جستجوی کعبه و بتخانه را مقصد تویی ...

صامت بروجردی
 
۱۰۹۳

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

... به آسایش دلم الفت نمی دارد عجب دارم

که این کشتی ز بدبختی به خود ساحل نمی گیرد

به اوضاع جهان مایل شدن اندازه دارد ...

صامت بروجردی
 
۱۰۹۴

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۶ - زبان حال زینب مظلومه(س)

 

... شد زورق دل غریق در گل

گم گشته طریق ساحل ما

این نیم نفس که مانده در تن ...

صامت بروجردی
 
۱۰۹۵

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مسمطات » شمارهٔ ۱ - تخمیسی از غزل حافظ شیرازی

 

... شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

وفایی وار روزی تا در میخانه رو حافظ ...

وفایی مهابادی
 
۱۰۹۶

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

... به دریای غمت نازم که بازم

به قعر خویش برد از ساحل خویش

دل من می ندانم مایل کیست ...

غبار همدانی
 
۱۰۹۷

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

... چنان در بحر حیرت گشته ام غرق

که نآرد کشتی نوحم به ساحل

بگیرم خون بهای خویشتن را ...

... ز سعی ناخدا آخر چه خیزد

به دریایی که هیچش نیست ساحل

نشان پای لیلی نیست در دشت ...

غبار همدانی
 
۱۰۹۸

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

... بس غوطه زدم به بحر حیرت

تا کوی تو گشت ساحل من

از داغ دلم نگردی آگه ...

غبار همدانی
 
۱۰۹۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

... آشنایان معانی غرقه در دریا و ما

مانده از صورت پرستی بر لب ساحل چرا

شیخ را از گفتگو چون مطلبی حاصل نشد ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۱۰۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

... غرقه در گرداب حیرت را چه سود

کو ز دریا یکقدم تا ساحل است

نقد این بازار اول عقد قلب ...

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۶۰