صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۴ - خطاب به نفس ناطقه درویش مجذوب
... دیده را بگشای زیر پا گل است
در لب بحریم و اینجا ساحل است
هین صدای موج نبود وقت خواب ...
... بلکه می بینم یم پر انقلاب
خویش می داند صفی کاین ساحل است
تو درآ از خوف کو دریا دل است ...
... با صفی تا همرهی خوش دار دل
خواه ساحل خواه دریا العجل
وینکه گفتی می زنم در خواب حرف ...
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۱۱۶- آیات ۲۴۳ تا ۲۴۴
... در فتوح از فلک ناچار است نوح
تا به ساحل آید این کشتی فرود
روح صاحبدل شود کامل شهود ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - سُلطانِ اوادنی قُباب
... آمد از رشحه یم مواج جودت آسمان
از عدم در ساحل امکان معلق چون حباب
در زمان راه عدم گیرند ذرات وجود ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در وادی سلوک
... تو نوحی به دوران و مهرت سفینه
شدش هر که راکب کشاندش به ساحل
جمال تو شد هرکه را مصحف جان ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - درسوگ همسر خود
... مرا در فرقت آن مه مکن تشنیع ای ناصح
تو در ساحل مکان داری من اندر موج طوفانم
تو بر سنجاب می غلطی چه دانی حال مسکینان ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - با کاروان نور
... ز بس جوی خون گشت جاری ز شریان
نبردند از آن بحر زورق به ساحل
نگشتند از آن لجه ایمن ز طوفان ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - خدیو کشور توحید
... کتاب آفرینش را تویی خاتم تویی عنوان
رسد در ساحل از دریای وصفت زورق فکرت
خسی را گر شود مسکن به قعر بحر بی پایان ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸
... عمری بود که افسر با درد عشق یار است
کی می توان از این بحر کشتی برد به ساحل
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - مدح شفیعه روز جزا فاطمه زهرا(س)
... فرق ولایت از او رسیده به افسر
زورق ایمان بوی شناخته ساحل
کشتی عرفان از وی فراشته لنگر ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - قصیده در مدح مظهر العجائب حضرت امیرالمومنین(ع)
... خلق موجودات را باعث تو گشتی تا نمود
کشتی ایجاد جا در ساحل دریای تو
تو کلام الله ناطق هستی و نشر علوم ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
... غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست
ناخدای کاملی تا گویدم ساحل کجاست
لیلی ما را همی گویند کاندر محمل است ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
... گوی آن دلداده را کوغریب عشق اوست
ره به پیش و پس مبر کاین بحر را ساحل یکی ست
جستجوی کعبه و بتخانه را مقصد تویی ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
... به آسایش دلم الفت نمی دارد عجب دارم
که این کشتی ز بدبختی به خود ساحل نمی گیرد
به اوضاع جهان مایل شدن اندازه دارد ...
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۶ - زبان حال زینب مظلومه(س)
... شد زورق دل غریق در گل
گم گشته طریق ساحل ما
این نیم نفس که مانده در تن ...
وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مسمطات » شمارهٔ ۱ - تخمیسی از غزل حافظ شیرازی
... شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
وفایی وار روزی تا در میخانه رو حافظ ...
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
... به دریای غمت نازم که بازم
به قعر خویش برد از ساحل خویش
دل من می ندانم مایل کیست ...
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
... چنان در بحر حیرت گشته ام غرق
که نآرد کشتی نوحم به ساحل
بگیرم خون بهای خویشتن را ...
... ز سعی ناخدا آخر چه خیزد
به دریایی که هیچش نیست ساحل
نشان پای لیلی نیست در دشت ...
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
... بس غوطه زدم به بحر حیرت
تا کوی تو گشت ساحل من
از داغ دلم نگردی آگه ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳
... آشنایان معانی غرقه در دریا و ما
مانده از صورت پرستی بر لب ساحل چرا
شیخ را از گفتگو چون مطلبی حاصل نشد ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
... غرقه در گرداب حیرت را چه سود
کو ز دریا یکقدم تا ساحل است
نقد این بازار اول عقد قلب ...