گنجور

 
صامت بروجردی

اختلاف اهل دل خوبس اهل دل کجاست

آنکه حل سازد یکی از این همه مشکل کجاست

روزگاری شد که سرگردان دشت حیرتم

یک نفر پیدا نشد تا گویدم منزل کجاست

غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست

ناخدای کاملی تا گویدم ساحل کجاست

لیلی ما را همی گویند کاندر محمل است

کس نمی‌گوید کدامین کاروان محمل کجاست

من که هرگز بر جنون خویش منکر نیستم

با من مجنون نمی‌گوید کسی عاقل کجاست

دانه امید بس در مزرع دل کاشتم

گر حقیقت داشت پس آن دانه را حاصل کجاست

(صامتا) هر کس به جز من دور از دلدار ماند

پس در این درگه ندانم بنده مقبل کجاست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode