گنجور

 
۱۰۹۴۱

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۴ - تتمه ی قصه خواجه سهم الدین لر

 

... ای تو آرام دل پر ریش من

هین بگو چون است کار و بار تو

چون بود امسال تو یا پار تو ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۲

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۵ - تطبیق حکایت بر احوال آدمی

 

کرده آن مقتول و مغرور جهول

بار سنگین امانت را قبول

داده تن در زیر بار اختیار

غافل از انجام کار اختیار ...

... بر زمین آید برو در آن نگر

گر به سنگش بهر باروبر زنند

سنگ را بر شاخ بالاتر زنند ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۳

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۷ - آرزوی کسی که سؤالی بکند از مردگان

 

بار دیگر چون بمیری از نبات

یافتی در زمره ی حیوان حیات ...

... یا ز رؤیا و خیالات و فکر

بلکه چون گندم شدی بار دگر

می نگنجد در تو انسانی دگر ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۴

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۰ - در بیان رجوع به حکایت خلیل الرحمن

 

... زآتش غم سوخت جان زمهریر

آن سه عنصر در گریز از بار خود

در تحیر آتش اندر کار خود ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۵

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۸ - تاجری که همه سرمایه ی خود را بوق حمام خرید

 

... کان بعینه نقد جان ماستی

گفت در قزوین مرا یک بار بود

با منش انس و صفا بسیار بود ...

... هر چه کارد نیک طالع گو بکار

کانچه می خواهد همان آرد به بار

نیکبخت اردست بر خاک آورد ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۶

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۹ - داستان آن بازرگان که خرما از بغداد به بصره برد بفروشد

 

... صد ثنا از بهر آن سلطان فرد

گفت آیی از کجا بار تو چیست

در کجا این بار تو واگرد نیست

گفت از بغداد مقصد بصره است

بارهایم جمله تمر و تمره است

گفت خرما سوی بصره بری ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۷

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر

 

... هم کنم برتر ز اخوان پایه اش

پس پسر را پیش خواند از اعتبار

مایه دادش از دراهم سی هزار ...

... راست آمد تا به دشتستان روم

بار خود بگشود در آن مرز و بوم

هر طرف می گشت و دیده می گشود ...

... دید یکسو چون تلی خروارها

ریخته بر هم چه کوهی بارها

گفت آیا چه بود اینها ای غلام ...

... کآورند از لجه دریا در کنار

بر هم انبارند اندر این ژغار

چون شنید این را از آن مرد صدوق

یادش آمد مرد حمامی و بوق

آمد و پرسید از آن انباردار

بوق تو جفتی به چند ای یار غار ...

... اشتری صد درهم استیجار کرد

بوق حمام اشتوران را بار کرد

نامه ای بنوشت پس سوی پدر ...

... هم نوشتش زودتر بفرست زر

تا فرستم بوق صد بار دگر

ورنه ترسم تاجران مخبر شوند ...

... آن یکی اندر نهیق و این نعیق

هی شترها شد سقط در زیر بار

خواجه بنماییم کو و کو حصار ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۸

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۲ - در خواب دیدن شخصی عابدی را که مرده بود و استفسار احوال آن نشأة

 

... دم درون سینه ها یخ کرده بود

اشک می بارید از چشم سحاب

بد زمین از بحر باران آشتاب

خانه ها را جملگی در بسته بود ...

... نی پناهی بودش و نی مأمنی

از فلک می ریخت باران و تگرگ

ریخته زان گربه بچه بار و برگ

هرجهت می جست و سوراخی نبود ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۴۹

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۰ - بقیه حکایت قاضی و خصم مردی که گوش او مجروح بود

 

... تطمین القلب بالذکر الحکیم

یاد او شاخی است انسش بار و بر

انس نخل دوستی آن را ثمر ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۰

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۵ - حکایت مرد روستایی ساده که تخم منار کاشت

 

... هین برو این تخم فرخنده بکار

تا ببار آرد تورا در ده منار

روستایی شد روان تا روستا ...

... سبز گشت و سر زد این در دفین

لیک بارش پهن گشتی در زمین

هرچه او را تربیت می کرد بیش

پهن تر گشتی بروبارش ز پیش

روزها شد بار آن از جا نخاست

یک منار آنجا نشد از خاک راست ...

... گاو در دریا شد و عنبر نداد

بهمن آمد برف بارید و تگرگ

میوه ای سر بر نکرد از زیر برگ

هر گیاهی را عیان آمد بهار

شد خزان و کشت او نامد ببار

این چنین پژمرده این حاصل چراست ...

... تا حساب روزگار خود کنم

یکنظر در کار و بار خود کنم

تابکی گه ناز این گه ناز آن ...

... فارغ از هم بستن اضداد شو

ورنه باشی روز و شب در زیر بار

نی تورا کاری گشاید نه از تو کار

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۱

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۶ - حکایت آن شخصی که گرفتار دو زن بود و سوء عاقبت آن

 

... سر کند افسانه ی دور و دراز

آن نهد بر دوش او بار گران

آن بدزدد بار او را در دکان

آن یکی بیهوده ای افسانه خوان ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۲

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۱۰ - رفتن شیطان به نزد حضرت اسماعیل ع

 

... هست جسم طاعتت رمی جمار

روح آن طرد از بر خود تند بار

جمله طاعاتت چنین است ای عمو ...

... بر من از هر خدمتی صد منت است

بنده ام استاده اندر بارگاه

تا چه خدمت خواهد از من پادشاه ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۳

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۱۱ - بیان در اشاره به اسرار صلوة و افعال آن به قول بعض از اهل معرفت

 

... حمد و سوره آن سپاس است و ثنا

در وقوف بارگاه کبریا

گوییا آنگه خطاب آید تورا ...

... در من و در کار من شاها مپیچ

قامتی دارم خم از بار گناه

سربزیرم چونکه هستم روسیاه ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۴

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۵ - راز و نیاز جوانی در مسجد به درگاه حضرت سبحان

 

... گردن کج کرده سر افکنده پیش

واله و حیران به کار و بار خویش

گفتش اینجا از چه هستی منتظر ...

... می دهد مزد سه روز کار تو

می نگنجد آنچه در انبار تو

گفت ای زن آن کریم مطلق است ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۵

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۰ - حدیث:المجاز قنطرة الحقیقه

 

... پابرهنه جانب کهسار رفت

قطره ای شد سوی دریا بار رفت

ماهیی شد جانب عمان دوید ...

... سر به سنگ آستانش می شکست

تا گشودندش در و دادند بار

برگرفتندش به دامان و کنار ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۶

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۶ - ورود شاه دین به زمین کربلا

 

... خاک این صحرا بود ما را کفن

ای رفیقان بار ما منزل رسید

ناقه مان از بار برون آرمید

منتهای مقصد ما از جهان ...

... جملگی فارغ ز هر بود و نبود

بارها از ناقه ها برداشتند

خیمه ها در خیمه ها افراشتند ...

... آستین افشانده بر کون و مکان

پا زده یکباره بر جان جهان

لاابالی وار میدان آمده ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۷

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۷ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع با اصحاب کبار خود در شب عاشورا

 

... جامه نیلی کرد زال روزگار

مو گشود از غم عروس زنگبار

گرد آورد آن شهنشاه سترگ ...

... این شنیدند از شه ملک صفا

جمله یکبار آمدند اندر خروش

لجه ی دریای عشق آمد بجوش ...

... آنکه باید آمد و خود را ربود

بار جسم و جان ز خود انداختند

رخش همت سوی گردون تاختند ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۸

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۴۱ - اجازه خواستن حضرت علی اکبر از حضرت برای رفتن به جهاد

 

... من فدای این گل رخسار تو

کشته گیسوی عنبربار تو

هین بیا تا بوسم آن رخسار را

تا ببویم زلف عنبربار را

گرد آیید ای مقیمان حرم ...

... پهنه و پهنا همه انوار شد

کربلا یکسر تجلی بار شد

صبح صادق بر سپاه شام تافت ...

... سینه هاشان چاک چاک از آن جلال

بانگ تکبیر و تبارک زان گروه

غلغله افکند در صحرا و کوه ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۵۹

ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

... وصل لیلایت هوس باشد جنون را پیشه کن

عاقلان را بر سر کوی محبت نیست بار

شد به محمل آن شه محمل نشین داد از فراق ...

ملا احمد نراقی
 
۱۰۹۶۰

ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

... نی به روز و نی به شب یک لحظه ای نغنودمی

چونکه آنها را به کام دل به بار آوردمی

دانه ی انگور آنها را به کس ننمودمی

چیدمی انگور آن بر دوش خود بگرفتمی

پس ره میخانه با بار گران پیمودمی

پس به دست خود همه انگورها افشردمی ...

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۵۴۶
۵۴۷
۵۴۸
۵۴۹
۵۵۰
۶۵۵