بود در عهدی یکی بازارگان
میندید اصلاً ز سودایی زیان
گر خریدی سنگ یا خاک زمین
میشدی نایاب چون دُرّ ثمین
رفت در بغداد بهر امتحان
صد شتر خرما خرید و شد روان
جانب بصره پی بیع و شرا
تا سِتانَد زیره خرما را بها
زیره را هم جانب کرمان بِرَد
سیب سازد سوی اصفاهان بِرَد
تا ببیند بخت خود را در عمل
گفت یا بخت و روان شد با عجل
ازقضا سلطان بصره شد برون
بهر صید از بصره با جمعی فزون
هر طرف میتاخت از بهر شکار
گه فکند اسب از یمین گه از یسار
عاقبت زین گیرودار و داوری
یاوه شد ز انگشت شه انگشتری
قیمت آن، باجِ کشمیر و ختن
با خراج مصر و شامات و یمن
آمد اندر جستجو هم پادشاه
هم امیر و هم وزیر و هم سپاه
بیشتر جُستند و کمتر یافتند
عاقبت از جُستنش رو تافتند
خسته گشتند آن گروه از جستجو
شاه خشمآلوده ز اسب آمد فرو
بر تل خاکی نشست او خشمناک
پیشکارانش همه در روی خاک
از غضب میکرد در هر سو نگاه
کاروانی دید میآید ز راه
گفت سوی من کِشید این کاروان
تا بپرسَمْشان ز جای و از مکان
تا بپرسم چیست ایشان را متاع
کلکمْ مَسْؤُولٌ کلکمْ قومٌ راع
تا بدانَنْدَم که من اینجاسْتم
حاجتی گر هستشان گویاستم
شاه راعی و رعیت چون گله
کِی گذارد گلّه را راعی یله؟!
گر رعیت سوی راعی نایدی
رفتن راعی سوی او بایدی
شاه آن باشد که خوانَد سوی خویش
بینوایان سوزمندانِ پریش
ور بُوَد بیدستوپایی لنگ و کور
خود به سوی او رود از راه دور
نرمنرمک حالشان پُرسان شود
هم ز سوز دردشان جویان شود
ای بسا بیدستوپایانِ علیل
او فتاده زیر پای نرّهپیل
ای بسا گنجشک بیبرگونوا
دور او بگرفته هر سو باشهها
هرکه را چنگال و منقاری بُوَد
درپی صید دلافکاری بُوَد
دل بدزدند از درون سینهها
در میان چینهدانها چینهها
شاه در خرگاه و بر درگه حجاب
چون نگردد شهر ویران ده خراب؟!
هان و هان ای پادشه هشیار باش
وقت خوابت میرسد هشیار باش
شاه نَبوَد آنکه خسبد نیمروز
صد برهنه بر درش با درد و سوز
شاهی و خفتن به سنجاب و سمور
در برون افتاده صد مسکین عور
من بسی دارم در این مقصد مقال
لیک بگذارم که تنگ آمد مجال
هم مجالم تنگ و هم دل تنگتر
آنکه باید بشنود هم هست کر
چونکه شاه بصره شد در کاروان
گفتشان کَیْ بود کاروانسالارتان
مرد بازرگان به پیش اِستاد و کرد
صد ثنا از بهر آن سلطان فرد
گفت آیی از کجا؟ بار تو چیست؟
در کجا این بار تو واگرد نیست؟
گفت از بغداد، مقصد بصره است
بارهایم جمله تمر و تمره است
گفت خرما سوی بصره بری؟!
ابلهی هستی تو؟! یا سوداگری؟!
خامه چون اینجا رسید ای مرد هوش!
خون درون سینهام آمد به جوش
زانکه گفتم هاتفی در گوشِ جان:
«تو از آن ابلهتری ای مُستَهان»
مایهٔ عمر گرامی داشتی
هین بیاور تا چه زان برداشتی؟!
علم آموزی بری یا ارمغان
از برای مدرس کروبیان
مایهای کز مُلک جان اندوختی
خوش به مکتب دادهای بفروختی
دادی آن را و گرفتی از عوض
به زبر به پیش به زیر به عوض
تا بری این را به آن محفل که هست
جبرئیل آنجا یکی شاگرد پست
مینیاری شرم ای صاحبشرف
شصتساله عمر خود کردی تلف
حاصل این شصت سال ای مرد مفت
من چه گفتم، آن چه گفت و این چه گفت
ب زبر ب پیش ب زیر ب بری
تا کنی تعلیم جبریل از خری
عمر خود دادی گرفتی ای حَزون
جزوهدانی پر ز تخْییل و ظُنون
آنچه کار تو نیاید هل یجوز؟!
هل یجوز نظمه ام لا یجوز؟!
خرق آیا در فلک جایز بود؟
این فلک قادر و یا عاجز بود؟
هست آیا این هیولی یا صُوَر؟
یا صور هست از هیولی بیخبر؟
چند باشد یا رب اقسام عَرَض؟
گر ندانم چون کنم با این غرض؟!
چند گز باشد زمین تا آسمان؟
جانت از کونت برآید ای فلان
چند تخْییلی به هم برمینهی؟!
خویش را عالم نهی نام آنگهی؟!
علم اگر این است بگذار و برو
صد شتر زین علم نزد من دو جو
رو سبدبافی بیاموز ای عمو
گردهٔ نانی به دست آور ازو
هست علم فقه احکام ای پسر
گرچه نزد اهل ایمان معتبر
لیک امروز آن همه تخْییل شد
سدّ راه و مانع تکمیل شد
فقه خوب آمد ولی بهر عمل
نِی برای بحث و تعریف و جدل
پشکلی گر جست از کون بزی
کور شد زان چشم مرد هرمزی
آن دیت آیا به صاحب بزد بود؟!
یا دیت با قاضی هرمز بود؟!
گر ز قاف افتاد عنقا بر چِهی
چند دلو از آن کشی گر آگهی؟!
خون حیض آید اگر از گوش زن
حکم آن چِبوَد؟! بگو ای بوالحسن!
گر زنی گردد ز جنی حامله
ارث او چِبوَد ز جن ای صددله؟!
این غلط باشد غلط اندر غلط
صرف کردن عمر خود را این نمط
کار داری اینقدر در پیش و پس
ای برادر که خدا گوید که بس
گر بدانی در عقبها چیستت
فرصت خاریدن سر نیستت
خود بده انصاف ای مرد گزین
هیچ عاقل میکند کاری چنین؟!
وقت تنگ خویش را بفروختن
این شلنگ و تختهها آموختن؟!
نام آن را علم کردن ز ابلهی
بُردنش نزد ملایک وانگهی
این به نزد مرد دانا زشتتر
یا به بصره بردنت خرمای تر؟!
چون شنید این، مرد بازرگان ز شاه
بر زمین بنشست گفت ای جان تباه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.