گنجور

 
۱۰۶۱

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح ابونصر محمد (مملان)

 

... من پار همین عید ز نادیدن سروی

باریک و نوان بودم چون وقت خزان نال

امسال بسی روز نشیند به بر من ...

... گویی بکفش ثبت بود دفتر آمال

آن را که براند ز درش یابد ادبار

وآنرا که بخواهد به برش دارد اقبال

زو گشت یقین هرچه گمان بود باخبار

زو گشت عیان هرچه خبر بود بامثال ...

... صد سال فزون یابی ازو مال بحمال

ای بار خدای همه بار خدایان

ای فال نکو بختی و ای بخت نکوفال ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۲

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - قصیده

 

... شاد بنشین و جهان را بجهاندار بهل

یک عطای تو چهل باره بود دخل جهان

باد در ملک ترا سال چهل بار چهل

هست مستقبل جاه تو و خواهد بودن ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۳

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - در مدح شمس الدین

 

... گز گنج بروزی ببرد میر ترا مال

آن بار خدایی که برادی و بمردی

انگشت نمای است چو ماه مه شوال ...

... گر نیمی از آن مال بمیری رسد از ملک

تا حشر بگویند به اخبار و به امثال

من بنده غنی گشتم و از رنج برستم ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۴

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال

در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار

مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال

کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار

کرد چون تبت هوا را بوی باد مشگ پال ...

... بوی و طعمش پیر سیصد ساله را برنا کند

وز همه پیرانش افزون تر ز سیصد بار سال

صورت او جوهری و رنگ او همچون عرض ...

... آسمان عاجز شود هنگام جود کف او

کآسمان باران فشاند کف او گوهر مثال

ز آتش شمشیر و از زخم دوال کوس او ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۵

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... شهریاران جمال و پادشاهان جمیل

از فصیل باره نازیدند شاهان دگر

تا شد از سلطان بریده اصل میران اصیل ...

... عمر و ملکش باد همچون همت و دستش طویل

گر زمین نارد نبات و ور نبارد آسمان

رزق مردم را کف کافی او باشد کفیل ...

... پیش طبع او هوا همچون زمین باشد ثقیل

مردمیش از قطره باران بیش و از نجم سما

جودش از برگ درختان بیش و از ریک مسیل ...

... باد جان دشمنان تو علیل از داغ و غم

باد پشت حاسدان تو ز بار درد کیل

دشمنانت را خلیده دل بخار درد و غم ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۶

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... مهر چونان شده کو را نبود هیچ زوال

آمده بار چمن یاسمن و ریخته خار

آمده سرو بپالیز و شده سوخته نال ...

... ز آتش تیغش در نیل شود سوخته بال

ز بسی کوبگه بار دهد زر عیار

ز بسی گوبگه بزم دهد سیم حلال ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۷

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح ابوالیسر

 

... دو کف اوست گه بزم مایه امید

سرای اوست گه بار قبله اقبال

ببحر مردی در تیغ او فشانده گهر ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۸

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح شرف الدین ملک جستان

 

... دهانش چون صدف بسدین پر از لؤلؤ

چو او حدیث کند در بباردش ز دهان

کسی که در لب و دندان او نگاه کند ...

... قلمش قلعه گشایست و تیغ شاه شکن

زبانش لؤلؤ بار است و دست درافشان

ز دشمنان بستاند جهان بتیغ و قلم ...

قطران تبریزی
 
۱۰۶۹

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - در زلزله تبریز و مدح ابونصر مملان و پسرش

 

... مردمش همه دست کشید از بر پروین

با روش همه بار کشید از سر کیوان

آن خلق همه گشت به یک ساعت مرده ...

... وان هست چو ماهی که در او ناید نقصان

از دولت ایشان شود این شهر دگر بار

بهتر ز عراقین و نکوتر ز خراسان ...

... بو نصر مکان ظفر و نصرت امکان

بار ایت یارانش رود رایت نصرت

با لشگر خصمانش بود لشگر خذلان ...

... از بسکه برد قیمت سیمینه گه خوان

خواهد که دگر باره بر خاک رود این

خواهد که دگر باره سوی سنگ رود آن

سوزنده تر از آتش و سازنده تر از آب ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۰

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح امیر عضدالدین

 

... گر گل نیابم از تو من ای گلشن مراد

باری جدا کن از دل من خار خویشتن

تابم مده ز سنبل پرتاب خویشتن ...

... زیر زمین شود گهر دشمنان ملک

چون برکشی حسام گهربار خویشتن

خصمش بسی زیاد ولیکن بهیچ ملک ...

... آن کو پیاده باشد بر کار خویشتن

وآنکس که اندر آمدش از بار دیگران

با دیگران چرا فکند بار خویشتن

گر دیگری نداند مقدار من رواست ...

... ایشاخ جود و رادی در باغ مردمی

چندان بزی که برخوری از بار خویشتن

قطران تبریزی
 
۱۰۷۱

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

... زلف تو پیچان و تاری همچو جسم اهرمن

چشم من بیجاده بارد روز و شب چون روی تو

زلف تو پرتاب باشد سال و مه چون جان من ...

... که موالیرا سکون است و معادیرا فتن

ای دل بنده همیشه زیر بار بر تو

ای رهی را جان بشکر تو همیشه مرتهن ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۲

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

... ز تیغ و کف او خیزد ز خون و خواسته طوفان

موافقرا دهد بار این مخالف را دهد باران

اگر یک شاعری یابد ز کافی کف او احسان ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۳

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

... کفش چو بحری موج گهر بخارش جود

سنانش ابری بارانش سیل و سیلش خون

به تیغ تیز دمار صناعت داود ...

... نکو خصال و نکوحال امیر شمس الدین

که کمترینش عطا هست بار صد گردون

باوالمعالی عالم نمای و عالم رای ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۴

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - در مدح ابومنصور

 

... ز هفت گردون بگذشت نام قدرش از آنکه

یکی عطاش بود بار هفتصد گردون

همیشه باد نگهبان جان او ایزد ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۵

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... همه بستان نهفته گل همه هامون گرفته طین

بنفشه برده بار خوش میان شنبلید کش

چو گو گرد از بر آتش چو زر لاجورد آگین ...

... هوا چون پشت باز آمد شمر چون سینه شاهین

بنیسان ابر نوروزی همی بارد شبان روزی

چو گردون را دهد روزی حسام الدوله و له مجدالدین ...

... چو خوانند آفرین او را کند روح الامین آمین

دل شادش کرم دارد کف رادش درم بارد

دل از یادش دژم دارد همیشه خصم با نفرین ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۶

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - در مدح ابونصر مملان

 

... ابر گریان شده بر گردون چون چشم شمن

بار خر خیز و ختن باد در آورد بباغ

تا ختن کرد مگر باد بخر خیز و ختن

بچمن بار عدن ابر مگر باز گشاد

که چمن گشت همه معدن دریای عدن ...

... تن آن جفت وصال و تن من جفت فراق

دل این یار نشاط و دل من بار حزن

چند باشد جگرم خسته پیکان عذاب ...

... ور زره پوشد بر خصم شود جامه کفن

چه عجب داری اگر گوهر بارد کف او

که همش گوهر اصل است و همش گوهر تن ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۷

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... کودک بکام خویش نبرد لب از لبن

گلنار و نار دارد بر نارون ببار

گلنار و نار طرفه بود بار نارون

نور است روی او همه چون چهره پری ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۸

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - فی المدیحه

 

... یکی کفر است گویی روی ایمان

فری آن سنبلی کش بار عنبر

فری آن نرگسی کش برک پیکان ...

... یکی را نرم باشد پیش سندان

بروز بخشش آن کف گهربار

بروز کوشش آن تیغ سرافشان ...

... یکی را راحت زوار تابش

یکی را محنت بدخواه باران

الا تا ابر نیسانی بگردون ...

قطران تبریزی
 
۱۰۷۹

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح ابونصر مملان

 

... بسان مجلس پرویز گشت باغ و در او

هزار دستان چون باربد زند دستان

زمین شده ز گل سرخ چون رخ حورا ...

... ز بانگ مرغان در گلستان هزار فغان

زمین ز لؤلؤ قارون ز ابر لؤلؤ بار

هوا ز مشگ توانگر ز باد مشگ فشان ...

... سنان گرفته واندر کمان نهاده خدنگ

مبارزان هم بر تافته ز جنگ عنان

سپاه باز دهد جان بشاه روز نبرد ...

... ز هیچ خلق بدیشان نبود ذل و هوان

کنونکه رای تو زایشان بگشت یکباره

پدید گشت بدیشان عدو هم از ایشان ...

قطران تبریزی
 
۱۰۸۰

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

... پیش یک زخمش نپاید صد هزاران زنده پیل

بار یک جودش نتابد صد هزاران کرگدن

از بلا ایمن نگردد جز بشکرش مبتلا ...

قطران تبریزی
 
 
۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۶۵۵