ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
از تو خوارند و خجل خیل سواران چگل
کین تو در دل چون مرگ بود روح گزای
مهر تو در دل چون گنج بود آز کسل
هرکه مهر تو نباشد بدل و جانش همی
هم ورا بیم ز جانست و همش درد بدل
تو و شه هر دو بهم لازم و ملزوم همید
انگبین باید تا آنکه شود نیکو خل
نتوان کردن بی کشتی در بادیه راه
گرفتد ز ابر کف راد تو در بادیه ظل
بتو داده است خداوند جهان ملک جهان
اندر او مشتری و شمس و زحل کرده سجل
عزت هرکه بجز عزت تو روزی چند
دولت هرکه بجز دولت تو مستعجل
کارهای تو جهاندار همی دارد راست
شاد بنشین و جهان را بجهاندار بهل
یک عطای تو چهل باره بود دخل جهان
باد در ملک ترا سال چهل بار چهل
هست مستقبل جاه تو و خواهد بودن
دولت و عزت و اقبال ترا مستقبل
دل و جان تو خدا از قبل شادی کرد
جان بپیوند بشادی و غم از دل بگسل
ذل و عز تو و خصمت ازلی بوده بلی
هم خداوند معز است و خداوند مذل
هرکه را لطف تو شامل بود اندر حق او
بی گمان لطف الهی است بحقش شامل
مقبل آنست که مقبول تو افتاد همی
هرکسی قابل آن نیست که گردد مقبل
تا که از عزت و اقبال بود نام همی
بکند عزت و اقبال بکویت منزل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به وصف ویژگیهای برجسته و مقام رفیع خداوند و محبوبی که در دلها جای دارد، میپردازد. او از سخاوت و بزرگواری خداوند میگوید و اینکه چقدر محبت محبوبش در دلها ارزشمند است. شاعر تأکید میکند که بدون محبت و یاری این محبوب، زندگی سخت و پر از رنج خواهد بود. همچنین، او به ارتباط نزدیک میان محبوب و خداوند اشاره میکند و اینکه عزت و قدرت الهی بر اساس لطف و رحمت اوست. در پایان، شاعر میگوید که کسی که مورد لطف و رحمت خدا قرار گیرد، قطعاً سعادتمند خواهد بود و عزت و خوشبختی در انتظار اوست.
هوش مصنوعی: ای که در وقت بخشندگی و فراوانی مانند ابر نوازشگر و دریا بزرگوار هستی، مشتری تحت تأثیر حضور تو قرار میگیرد و ماه از دیدار تو شرمنده و خجالتزده میشود.
هوش مصنوعی: در سرنوشت ابدی تو، نام تو از ابتدا توسط خداوند ثبت شده و این امتیاز در دستان جهان به تو داده شده است.
هوش مصنوعی: از سواران چگل، افراد بیاعتبار و شرمزدهی جمعیت عجم از تو خجالتزده و پایینتر هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که محبت و عشق تو در قلب مانند مرگ است، یعنی عمیق و جدی. در عین حال، احساسات تو در دل مانند گنجی با ارزش است که نمیخواهیم آن را از دست بدهیم.
هوش مصنوعی: هر کس که نسبت به تو محبت و دوستی نداشته باشد، هم قلبش و هم جانش از او ترس دارند و همیشه در رنج و درد به سر میبرند.
هوش مصنوعی: تو و پادشاهی به هم وابستهاید؛ همچون عسل که باید باشد تا آنکه سنگی را به خوبی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: در بیابان، بدون کشتی و وسیله نمیتوان به مسیر ادامه داد. تو مانند سایهای در این بیابان هستی که به کمک و حمایت نیاز دارم.
هوش مصنوعی: خداوند به تو سلطنت و قدرتی داده است که در این عالم، ستارههای مشتری، شمس و زحل در وجود تو ثبت شدهاند.
هوش مصنوعی: عزت و بزرگواری هر کسی به پای عزت تو نمیرسد و ثروت و نعمت دیگران نیز به اندازه نعمت تو پایدار نیست.
هوش مصنوعی: کارهای تو باعث میشود که جهان نظم و آرامش داشته باشد، بنابراین با خوشحالی زندگی کن و به جهان هم کمک کن تا بهتر و زیباتر شود.
هوش مصنوعی: یک بخشش از تو میتواند چهل برابر ارزش داشته باشد. زندگی در این جهان مانند وزیدن باد است و در سلطنت تو، هر سال چهل بار این ارزش دوباره تجدید میشود.
هوش مصنوعی: آیندهی تو پر از شکوه و عظمت خواهد بود و مقام و منزلت عالیتری در انتظار توست.
هوش مصنوعی: خدا از قبل به خاطر شادی تو دل و جانش خوشحال شده است. پس بگذار که جان تو به شادی بپیوندد و غم را از دل خود دور کن.
هوش مصنوعی: ذلت و عزت تو و دشمنانت از ابتدای تاریخ وجود داشته است. البته خداوند هم باعث عزت است و هم موجب ذلت.
هوش مصنوعی: هر کس که مورد محبت و لطف تو قرار گیرد، بیشک لطف پروردگار در حق او نیز شامل شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بعضی افراد ممکن است به خوبی مورد توجه و قبول دیگران قرار گیرند، اما همهی افراد شایستهی چنین توجهی نیستند و نمیتوانند به جایگاه مقبولیت برسند. به عبارت دیگر، ویژگیها و ظرفیتهای خاصی برای جلب نظر دیگران وجود دارد که هرکسی از آن برخوردار نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در زندگی تو نام و یاد عزت و موفقیت وجود دارد، باید به این نامها احترام گذاشت و به سمت جایی که این عزت و موفقیت در آن جاست، به حرکت درآمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل
زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما دادهی او و ره ما جادهی او
گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل
دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر
[...]
صبح دَم دوش برآورد منادی بلبل
هین که باز از تُتُقِ غنچه برون آمد گل
مطربِ زهره نوا ساقیِ خورشید لقا
خوش بود خاصه که بر طلعتِ گل نوشی مُل
نازکان سرخوش و برطرفِ چمن طوف کنان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.