ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
وز بهشت چشم تو همچون صنم گرد دشمن
ماه تابانی و لیکن جان عشاقت فلک
سرو نازانی ولیکن چشم مشتاقت چمن
روی تو تابان و رخشان همچو جان جبرئیل
زلف تو پیچان و تاری همچو جسم اهرمن
چشم من بیجاده بارد روز و شب چون روی تو
زلف تو پرتاب باشد سال و مه چون جان من
زانکه روی تو میان چشم من دارد مقام
زانکه جان من میان زلف تو دارد وطن
جادوانرا چشم تو بندیست پر نیرنگ و رنگ
آهوانرا از زلف تو دامی است پر پیچ و شکن
عشق تو ماننده عقل اندر آمیزد بجان
مهر تو ماننده جان اندر آمیزد بتن
چون کمربندی بجوزا در ببینم شاخ گل
باز پروین بینم اندر گل چو بگشائی دهن
گر خیال تو ببیند حور عین اندر بهشت
بگسلد پیرایه از رشگ و بدرد پیرهن
پشتم از تیر هوای تست چون زرین کمان
رویم از تیغ فراق تست چون زرین مجن
برهمن گشتم بتا تا یافتم بهر از تو رنج
از بتان جز رنج ناید هیچ بهر برهمن
عاقبت بهره نباشد مردمانرا جز دو جای
پیش یزدان یا به پیش پادشاه تیغ زن
خسرو آن سوزنده اعدا بگاه رزم و کین
پشت لشگر لشگری دریای احسان بوالحسن
اسب او دریا گذار و خشت او سندان گذر
لفظ او شکر شکر شمشیر او لشکر شکن
با دل خصمان او هرگز نیامیزد نشاط
در تن یاران او هرگز نیامیزد حزن
امر او را کار بسته شهریاران زمین
حکم او را داده گردن پادشاهان زمن
تیغ او شیر ژیان اجسام خصمانش عرین
لفظ او در ثمین ارواح یارانش عدن
پیش تیغ او قضا چون پشه پیش ژنده پیل
پیش خشت او قدر چون گر به پیش کرگدن
نارون با کین او گردد بسان خیزران
خیزران با مهر او باشد بسان نارون
از طراز خلعت او گنجه مانند طراز
وز نسیم خلق او اران بکردار ختن
مرد را یارا نباشد وصف جودش بر زبان
در نگنجد هیچ کس را نعت فضلش بر دهن
ای امیر بی خلاف ای پادشاه بی نفاق
راد بی روی و ریا و مرد بی دستان و فن
بی تو کی نازد جهان بی عقل کی نازد روان
بی تو چون ماند زمین بیروح چون ماند یدن
لشگر تو سال و مه باشد بتدبیر سلاح
بدسگالان تو روز و شب بتدبیر کفن
چون بخواهد کرد گردون دشمنترا دل کباب
آفتابش باشد آتش نیزه تو بابزن
بی خرد باشد هرآنکس شیر خواند مر ترا
زانکه تو فیل افکنی شیران بوند آهوفکن
هم سکون و هم فتن هستند در شمشیر تو
که موالیرا سکون است و معادیرا فتن
ای دل بنده همیشه زیر بار بر تو
ای رهی را جان بشکر تو همیشه مرتهن
گر کند مدح تو آنکو زان نیاید یکهنر
زر بدست آرد بکیل و در بچنگ آرد بمن
چون رهی پیش تو هر سالی بجائی رفتمی
رفتن من بودهمچون رفتن کرباس تن
هرکجا بودم رهی و بنده بودم مر ترا
گرچه بودم در سعادت گرچه بودم در محن
کردم آخر خویشرا حالی بجائی در مقیم
کرده آنجا بنده تو شاه نام خویشتن
گرچه آنجا دیر ماندم سر نهادم زی تو باز
سر سوی چنبر کشد گرچه دراز آید رسن
تا ز بوی نسترن یابد دل مردم نشاط
تا ز زخم خار بن یابد دل مردم حزن
نسترن بر دشمنانت باد همچون خاربن
خار بن بر دوستانت باد همچون نسترن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیباییهای معشوق و عشق است. شاعر به محبوب خود، که همچون سرو، گل و ماه میدرخشد، نگاهی عاشقانه دارد. او از زلفهای پیچیده و چشمهای جذاب محبوبش سخن میگوید و احساسات عمیق خود را نسبت به او ابراز میکند. بهعلاوه، شاعر اشاره میکند که عشق به محبوب مانندی عقل و جان است که به زندگی انسان معنا میبخشد.
شاعر همچنین از قدرت و ویژگیهای یک پادشاه سخن میگوید که توانایی رهبری و عدالت دارد و زمین در absence او بیروح خواهد بود. در نهایت، شاعر خود را بنده عشق و مقام محبوب میشناسد و بیان میکند که هر جا بوده، همواره در ذهنش عشق محبوب حضور دارد.
هوش مصنوعی: ای سرو بلند و خوش قامت، تو چنان زیبا هستی که بهشت به خاطر تو زیبا به نظر میرسد. صورت تو مانند ماه است و دور آن مانند ستارگان گرد آمدهاند.
هوش مصنوعی: تو خوشبویی و عطر تو بر روی گلهای مختلف و در میان طبیعت پخش شده است. تو زیبایی خاصی به شقایق و دیگر گلها میبخشی و در کنار درختان و گیاهان، presenceای دلانگیز داری.
هوش مصنوعی: نسیم زلف تو میتواند مجذوب کننده و دلربا باشد و همچون یک مجسمه زیبا، احساساتی را در دیگران برانگیزد. همچنین، زیبایی چشمان تو چنان دلفریب است که حتی دشمنان نیز به آن خو میگیرند.
هوش مصنوعی: ماه زیبایی وجود دارد، اما دل من برای عشق تو میتپد. درختان بلند و زیبای باغ مشغول ناز و کرشمهاند، اما چشمان من فقط به دنبال تو و زیباییهایت هستند.
هوش مصنوعی: چهرهات درخشان و زیباست مانند روح جبرئیل، و موهای پیچیدهات شبیه به جسم اهرمن است.
هوش مصنوعی: چشم من بیوقفه و پیوسته به یاد تو میگرید، زیرا زلف تو به اندازه سال و ماه برای من ارزشمند است، درست مانند روح و جانم.
هوش مصنوعی: زیرا چهره تو در چشم من جایگاه ویژهای دارد، و زندگی من در میان پیچ و تاب موهای تو است.
هوش مصنوعی: چشم تو مانند جادوگری است که پر از فریب و ترفند است، و زلف تو مانند دامی پیچیده و زیباست که آهوان را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: عشق تو همچون عقل با جان در میآمیزد و مهر تو مانند جان با تن ارتباط برقرار میکند.
هوش مصنوعی: وقتی کمربندی زیبا را میبینم، مانند گلهای شاداب در فضای دلنشین و خوشبو، وقتی گل را میگشایم و دهن آن را به طور کامل باز میکنم، زیباییاش بیشتر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر تو در خیال خود حوریهایی را در بهشت ببینی، حسادت و غم عشق تو باعث میشود تا زینتهاتو از دست بدهی و دردسر ایجاد کند.
هوش مصنوعی: پشتم زیر فشار شدت احساس توست، همچنان که کمان طلا با کشیدگی تیر را میفشارد. رویم از درد جدایی تو میسوزد، شبیه به مجنونی که برای عشق خود در عذابی شدید است.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو به بیخود و بیخبر شدم و از رنج و دردهایی که از بتان دارم، جز درد و رنجی نمییابم.
هوش مصنوعی: در نهایت، مردم بهرهای از این دنیا نخواهند برد جز دو مکان: یا در برابر خداوند و یا در مقابل پادشاهی که با شمشیر حکومت میکند.
هوش مصنوعی: خسرو، آن کسی که در نبرد با دشمنان آتشین و جنگجو است، در زمان جنگ و در میدان نبرد، پشتیبان لشکریانش بوده و دریاگونه generosity و نیکوکاریاش چون بوالحسن است.
هوش مصنوعی: اسب او به مانند دریایی است که میگذرد و سنگی که در دست دارد، مانند سندانی است که بر روی آن کار میکند. کلمات او مانند شکر شیرین هستند و شمشیرش به قدری قوی است که دشمنان را میشکند.
هوش مصنوعی: دلِ دشمنانش هرگز با هم آمیخته نمیشود و آرامش در وجود یارانش هرگز با غم همراه نیست.
هوش مصنوعی: فرمان او کار امپراتوران زمین را مدیریت کرده و حکم او برای پادشاهان زمان اقتدار پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: تیغ او مانند شمشیر شیر است و دشمنانش را نابود میکند. سخن او ارزشمند و روحافزا است و دوستانش را به بهشت منتقل میکند.
هوش مصنوعی: پیش تیغ او، تقدیر و سرنوشت مثل پشهای است که در برابر یک فیل زخمخورده قرار دارد. و در مقابل قدرت او، ارزش هر چیزی مانند این است که در کنار یک کرگدن قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با کینه و دشمنی رفتار کند، به مانند درخت خیزران میشود که نازک و شکننده است. اما اگر با محبت و دوستی رفتار کند، مانند درخت نارون خواهد شد که محکم و استوار است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت خاصی اشاره دارد. به معنای این است که لباس و پوشش او بسیار زیبا و دلفریب است و وجودش به قدری دلنشین است که همچون نسیم خنک و دلانگیز به نظر میرسد. این تصویر به زیبایی و ظرافتی که در شخصیت و وجود او نهفته است، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: مردی نیست که بتواند به خوبی وصف ویژگیهای بخشش و فضائل او را بیان کند، زیرا این صفات آنقدر بزرگ و شگفتانگیزند که هیچ کس قادر به توصیف آنها نیست.
هوش مصنوعی: ای امیر، تو بدون شک و تردید هستی، ای پادشاهی که در او دورویی وجود ندارد. تو انسانی با صداقت و بدون تظاهر هستی و هنری در کارهای خود نداری.
هوش مصنوعی: بدون تو، این عالم چگونه میتواند زیبایی و دلربایی داشته باشد؟ چگونه میتواند روحی بیابیم؟ زمین بدون وجود تو چگونه میتواند زنده بماند و زندگی ادامه یابد؟
هوش مصنوعی: لشکر تو دائماً در حال آمادهسازی و تمرین است و به خوبی مجهز شده است، در حالی که بدسگالان در طول روز و شب در حال تدبیر و برنامهریزی برای کارهای خود هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که زمانه بخواهد تو را به درد سر بیاندازد، دل دشمن تو به آرامش نخواهد رسید و تیر تو همچون شعله آفتاب بر او خواهد تابید.
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را شیر بخواند، نادان است؛ زیرا تو قدرتی فراتر از شیر داری و مانند فیل میافکنی، در حالی که شیران آهو را شکار میکنند.
هوش مصنوعی: در شمشیر تو هم آرامش وجود دارد و هم آشوب. برای حاکمان، سلاح تو مایهی آرامش است و برای دشمنان، نوعی دردسر و چالش به شمار میرود.
هوش مصنوعی: ای دل، من همیشه در زیر بار مسئولیتها هستم. ای راهی، جانم را همیشه بدهکار تو هستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را ستایش کند، که از هنر و دانشش چیزی نمیداند، او مانند کسی است که طلا را به دست بیک نیار جلب کند و آن را به من برساند.
هوش مصنوعی: هر سال به جایی میروم، اما این رفتن من مانند رفتن کرباس است که در واقع نمیتواند از خود ارادهای داشته باشد.
هوش مصنوعی: هرجا که بودم، به نوعی دنبال تو و خدمتگزار تو بودم، حتی اگر در شرایط خوشبختی بودم یا در سختی و مشکلات.
هوش مصنوعی: در نهایت، به جایی رسیدم که حال و هوای من تغییر کرده است. در آنجا، به عنوان بنده تو، خودم را در کنار تو مییابم، و نام و هویتم به تو وابسته شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه مدتی طولانی در آنجا ماندم و سرم را به عشق تو پایین آوردم، اما باز هم گرداب یا دوری صبرم را میکشد، هرچند که کشش آن بسیار طولانی باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که عطر دلپذیر گل نسترن میتواند شادی و نشاط را در دل مردم به وجود آورد، در حالی که زخم خار بن، احتمالاً به درد و ناراحتی منجر میشود و غم را در دل آدمی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: نسترن برای دشمنانت مانند خاری میباشد و برای دوستانت مانند گل نسترن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
باد نوروزی همی بر گل بدرد پیرهن
لاله را کرد ابر آزاری پر از لؤلؤ دهن
لاله گویی از سرشگ ابر دارد مرسله
ابر بر چرخ از سواد لاله دارد پیرهن
بوستان چون بزمگاه و سرو بن چون نیستان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.