فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
... خانه ماست همان خانه که دارد در سرخ
فرخی روی سفید آنکه بر چرخ کبود
با رخ زرد ز سیلی بودش زیور سرخ
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ - در زندان قصر
... مگر روزی که از این بند غم آزاد می گردد
ز آزادی جهان آباد و چرخ کشور دارا
پس از مشروطه با افزار استبداد می گردد ...
... رساتر گر شود این ناله ها فریاد می گردد
شدم چون چرخ سرگردان که چرخ کج روش تا کی
به کام این جفاجو با همه بی داد می گردد ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
با ادب در پیش قانون هرکه زانو می زند
چرخ نوبت را به نام نامی او می زند
وآنکه شد تسلیم عدل و پیش قانون سر نهاد ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳
... دامن هر کس گرفتیم از شراب آلوده بود
دودمان چرخ از آن روشن بود تا رستخیز
زانکه همچون آفتاب او را چراغ دوده بود ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
... ز سوز دل مدام از دیده ام خونابه می ریزد
به مرگ تهمتن از جور زال چرخ در زابل
چو رود هیرمند اشک از رخ رودابه می ریزد ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹
... مطرب غنا نخواند و به چنگ عسس بماند
هر گل شکفت و رفت به باد از جفای چرخ
اما برای خستن دل خار و خس بماند ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
... دوست دارم هر که را در دشمنی یکرنگ بود
بی سر و پایی که داد از دست او بر چرخ رفت
کی سزاوار نگین و درخور اورنگ بود ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
... پاکباز خانه بر دوشم ولی از فر فقر
در مقام همسری با چرخ همدوشی کنم
خصم از روباه بازی بشکند چون پشت شیر ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴
از جور چرخ کج روش وز دست بخت واژگون
دارم دل و چشمی عجب این جای غم آن جوی خون ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷
... در روی زمین برهنگی رخت من است
با اینهمه جور چرخ و بی مهری ماه
خورشید فلک ستاره بخت من است
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹
این چرخ برین که سرفرازی دارد
بر جنس بشر دست درازی دارد ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۴
... وی دیده به خون دل شناور گردی
ای چرخ ز گردش تو من پست شدم
گر گردشت این چنین بود برگردی
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۴ - مسمط وطنی
... کز برای سیم بنمایم کسی را پای بوس
یا رسانم چرخ ریسی را به چرخ آبنوس
من نمی گویم تویی درگاه هیجا همچو طوس ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۱۸
سخت بسته با ما چرخ عهد سست پیمانی
داده او به هر پستی دستگاه سلطانی ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۲۱
پرد ز افق بر چرخ فواره خون هر روز
تا غوطه زند خورشید از خون خیابانی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح اعلیحضرت شاه ولایت علی علیهالسلام
... سیه گشته است چشمت از شتاب گردش گردون
از این رو می نیاری دید دست چرخ گردان را
خط پرگار دوران نقطه ای اندر میان دارد ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح مظهرالعجائب حضرت مولیالموالی علی علیه السلام
... ز برج کعبه طالع گشت خورشید دل افروزی
که رجعت داد در چرخ آفتاب عالم آرا را
صغیر از دست اینجا خامه را بگذار و ساکت شو ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در تهنیت عید مولود مهدی موعود علیه صلواتالله الملک المعبود
... بر فرق اختران همه شد افسر آفتاب
چرخ است سبزه زار وی انجم شکوفه اش
ماهش گل سفید و گل اصفر آفتاب ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح قاتل کفار حیدر کرار حضرت علی ابن ابیطالب علی علیهالسلام
... عرش آستان شهی که پی بوسه درش
چرخ بلند را شده قامت کمان علیست
گر خضر ره به گمشده گان میدهد نشان ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - مولودیه در مدح انسیه حورا فاطمه زهرا سلامالله علیها
... کز چشم خلق تربت پاکش مستر است
ای آفتاب برج شرف کآفتاب چرخ
در آسمان قدر تو از ذره کمتر است ...