گنجور

 
صغیر اصفهانی

امروز عالمی ز تجلی منور است

میلاد با سعادت زهرای اطهر است

نوری کز آن حدیقه جنت منور است

نور جمال زهره زهرای اطهر است

مولود پاکی آمده از غیب در شهود

کز او وجود هفت آب و چار مادر است

نور خدا ز فرش تتق میکشد بعرش

روشن بروی فاطمه چشم پیمبر است

در وصف او کرام ابیها شنیدهٔی

این خود یک از فضائل آنپاک گوهر است

هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر

بالنده مام گیتی از این نیک دختر است

احمد وجود پاک ورا روح خویش خواند

با اینکه خود بمرتبه روح مصور است

دانند اگرچه خلق جهان ثقل اصغرش

من دارم این عقیده که او ثقل اکبر است

تنها نه دختر است رسول خدای را

کز رتبه بر ولی خدا نیز همسر است

حاکی است از وقایع ماکان و مایکون

متن صحیفه‌اش که بقرآن برابر است

در حیرتم چه مدح سرایم به حضرتی

کورا مدیح خوان‌ز شرف ذات داور است

او هست عصمت‌الله و چندان شگفت نیست

کز چشم خلق تربت پاکش مستر است

ای آفتاب برج شرف کآفتاب چرخ

در آسمان قدر تو از ذره کمتر است

ربط رسالت است و ولایت جناب تو

بل این دو را وجود تو مبنا و مصدر است

هستند گوشوار دو دلبند تو به عرش

بی‌شک دل تو عرش خداوند اکبر است

جن و بشر برای شفاعت به نزد حق

چشم امیدشان بتو در روز محشر است

بر آستان تست ز جان ملتجی صغیر

عمریست کحل دیده او خاک ایندر است