امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - در سبب نظم این جواهر که زمرد وصف خضر خان واسطهٔ عقد اوست
... کجا اینجا شدندی منزل آرای
پریشان چند موج انداز گردم
کنون در جوی اصلی باز گردم ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی
... ز شمشیری که زد بر رای قنوج
در آبش غرقه کرد از آتشین موج
فگند از آب گنگش جامه در نیل ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
... سبک زان صف سرهنگان برون جست
تو گویی خواهد از وی موج خون جست
ز راه مهر دامن در کشیده ...
... گل لعل وی از خون لعل تر گشت
ز گردن موج خون کش پیش می رفت
دون سوی نگار خوش می رفت ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۲ - گزیدهٔ از سپهر اول
... دگر گفت سعدی نه از کس کم است
که موج غزل هاش در عالم است
دگر گفت کزوی شناسی به است ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۸ - مصاف اول غازی ملک با لشکر دهلی به باد حملهای زیر و زبر کردن چنان لشکر
... ملک دریا صفت در صف دریا
خلف در پیش همچون موج دریا
به بالای ملک ماهی نشانه ...
... کنیمش خاک اگر دریاست فوجش
بیاشامیم اگر طوفانست موجش
چه باشد در دل دریا کف خاک ...
... صف غازی ملک شد فوج بر فوج
چو دریایی که بیرون بفگند موج
صف دهلی چو آن صف را نهان دید ...
... ز هر سو قلب غازی فوج در فوج
محیط این سپه شد موج در موج
چو تیر پر دلان زد نغمه نی ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - غزل سرائی شکر در مجلس خسرو
... همه سرمایه عشرت مهیا
ز موج شادمانی دل چو دریا
مراد و خوش دلی و کامرانی ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۷ - در سبب نظم این جواهر، و سر رشتهٔ دقت را درو کشیدن، و در نظر جوهریان مبصر داشتن، و قیمت عدل خواستن
... کردم خبرت بیا و بردار
آن موج زنم کنون که از در
گردد همه دامن جهان پر ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
... بر تخت من و تو روی بر روی
چون موج دو چشمه بر یکی جوی
خوابم چو ز پیش پرده برداشت ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۷ - خرامش کردن سرو لیلی، با سرو قدان همسایه، سوی بوستان، و شناختن آزادهای آن نو بران را، و زبان سوسنی کشیدن، و غزلی جگر دوز، از یک اندازهای مجنون، به آواز نرم روان کردن، و بر دل لیلی زدن، و کاری آمدن، و باز جست کردن لیلی طیرگی بلبل خار نشین خود را، و آزمودن آن راوی تعطش لیلی را، سوی خونابهٔ مجنون و مرگ مجنون، به قبلهٔ کرم کردن، و سوخته شدن لیلی، و به گرمی در خانه باز آمدن، و به تب اجل گرفتار شدن
... با ناله و آه سرد می بود
هر گریه که کرد موج خون ریخت
هر دم که زد آتشی برون ریخت ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۸ - صفت برگ ریز، و دوا دو باد خزان، واز آسیب صدمات حوادث، سر نهادن سرو لیلی در خاک، و بی بالش ماندن
... وز حالت خویش بی خبر گشت
جانش که میان موج خون رفت
مجنون گویان ز تن برون رفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » آیینه سکندری » بخش ۲ - در مدح شمس السلاطین علاء الدنیا و الدین
... نفس را درون گلو راه بست
ز موج سلاح و ز گرد زمین
گلین آسمان شد زمین آهنین ...
... که چون بیرون آمد فلاتون ز آب
تن خاکی از موج توفان خراب
نبودش سر یاری مردمان ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » آیینه سکندری » بخش ۳
... نیابم ازین پند بیهوده تنگ
که از موج دریا نترسد نهنگ
چو دانندگان را یقین گشت حال ...
... به همراهی خاص بسته کمر
بجنبید کشتی از آسیب موج
بر امد سر باد بانها به اوج ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
... تا زمانیکه گرم گشت سپهر
موج آتش فشاند چشمه مهر
زیر عالی درخت انبه شاخ ...
... یافتم بهره مندی از همه چیز
با شما عیش موجب هنر است
هر چه پیش است سود بیشتر است ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
... گرد سفید برق را تا بنشاند از هوا
موج بلند می شود چشمه آفتاب را
نی غلطم که آفتاب اوج ازان گرفت تا ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
... دیده دل را در بلا افگند و خواهی دید فاش
در میان دیده و دل موج خون خواهد گذشت
خسروا گر عاشقی می سوزد و لب مگشا ازانک ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸
... صد گریه کند مردم تا تو به کنار آیی
صد موج زند دریا تا در به کنار افتد
از ناوک مژگانت افغان نکنم هرگز ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۲
... در ماتم من فلک بموید
اشکم چو زند بر آسمان موج
در خرمن ماه خوشه روید ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۱
... چون در خرامش وی باران فتنه خیزد
سیلاب فتنه خیزد موج بلا برآید
گلگشت او نخواهم بر خاک خود چو میرم ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۷
... سیاهی ار نبود مردمان دریایی
حدیث موج سرشکم به آب بنویسند
سواد شعر من و آب دیده وصف نجوم ...
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۷
... چو خو کردم در آب دیده از دریا نیندیشم
چو مرغابی شدم اکنون چه باک از موج طوفانم
تو مست ناز اگر آگه نه ای از روزگار من ...