گنجور

 
۹۱۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶۴

 

... که ز کف دامن دریوزه دلها مگذار

سنگ راه تو شود بار به هر دل که نهی

تابه منزل برسی بار به دلها مگذار

دیده شیر بود لاله صحرای جنون ...

... نگه تندگران است به روشن گهران

بار سوزن به دل نازک عیسی مگذار

سیل را مانع رفتار نمی گردد موج

من سودازده را سلسله بر پا مگذار

می شود شهپرتوفیق سبکباری خلق

بار مردم بکش و بار به دلها مگذار

گوشه ای گیر در ایام کهنسالی ها ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶۵

 

... درجوانی سبک ازخواب گران کن خود را

تن به این بار گران وقت خمیدن مگذار

گوشه گیری پی تسخیر دل خلق مکن ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۵

 

از انقلاب دهر نیفتم ز اعتبار

گرد یتیمی گهرم چون شوم غبار

چون سرو نیست بی ثمری بار خاطرم

کج می کنم نگه به درختان میوه دار ...

... برهر زمین که سایه کند سبز می شود

از کلک من ترست ز بس سرو جویبار

صایب که مرغ خانگیش نسر طایرست ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱۶

 

... از پیچ و تاب جسم مسیح از فلک گذشت

باریک شد چو رشته ز گوهر کند گذار

هرکس که تن به آتش سوزان دهد چو عود ...

... از سنگ خاره ناوک بی پر کند گذار

بردار بار از دل مردم که از صراط

هر کس گرانترست سبکتر کند گذار ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱۸

 

... گردید توتیای قلم استخوان ما

صایب ز بار منت احسان روزگار

صائب تبریزی
 
۹۱۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴۹

 

از درد بود پرسش اغیار گرانتر

سربار دراینجا بود از بار گرانتر

هرچند گرانسنگ بود کوه غم عشق ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۳

 

... خون مارابخر زقبضه خاک

سیل ماراببربه دریا بار

حدی عاشقانه ای سرکن

بارمن غم ازدل جهان بردار

به نوا نرم ساز دلهارا ...

... چون زندکف به یکدگرعاشق

هردوعالم بهم خورد یکبار

ترک دستارکن که نخل امید

چون فشاند شکوفه آرد بار

دیگ جوشان چه می کند سرپوش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۵

 

از سنگلاخ دنیا ای شیشه بار بگذر

چون سیل نوبهاران زین کوهسار بگذر ...

... چون باد بی تأمل زین لاله زار بگذر

آبی که ماند در جو آخر غبار گردد

گر تشنه محیطی از جویبار بگذر

یک میوه رسیده بر نخل آرزو نیست ...

... عریان به چشم رهزن تیغ برهنه باشد

تاب خزان نداری از برگ و بار بگذر

بر سیر روزگاران تا چند تن توان داد ...

صائب تبریزی
 
۹۱۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۷

 

... گرمی دل کم نمی شود به طباشیر

بار نفسها نه ایم چون نی بی مغز

ناله ما خانه زاد ماست چو زنجیر ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶۲

 

... میچکد آتش ز چشم لاله حمرا هنوز

شور محشر نقش دیبارا نمک در چشم ریخت

برنگیرد سرزبالین چشم بخت ما هنوز

نخل طوبی از خجالت سر به زیر خاک برد

کلک گوهر بار صایب می کشد بالا هنوز

صائب تبریزی
 
۹۱۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷۷

 

دل مکدر ز غم یار نگردد هرگز

از پری شیشه گرانبار نگردد هرگز

به پریشان نفسان راه سخن گر ندهد ...

... شبنم از باغ به یک چشم زدن بیرون رفت

که سبکروح به دل بار نگردد هرگز

کف بی مغز بلنگر نکند دریا را ...

... می خلد در دل نظارگیان چون نشتر

رگ ابری که گهر بار نگردد هرگز

سخن سخت گران نیست به سودازدگان ...

... صایب آزاده روانند ز غم فارغبال

قامت سرو خم از بار نگردد هرگز

صائب تبریزی
 
۹۱۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۳

 

... صدف آن به که بسازد به جگر سوختگی

جود در ابر گهر بار نمانده است امروز

پیر کنعان نکشد سر به گریبانچه کند ...

... آب در گوهر شهوار نمانده است امروز

همدمی کز سر اشفاق بگیرد یک بار

خبری زین دل بیمار نمانده است امروز ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۶

 

... که بی حدی نشود قطع راه دور حجاز

ز دوش خاطر ما بختیان سنگین بار

غم گرانی بار وجود دور انداز

گره ز بال پری پیکران دل واکن ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹۷

 

... جماعتی گذرند از پل صراط چو سیل

که بار خلق به گردن کشیده اند امروز

اجل چه کار کند با جماعتی صایب ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۴

 

... دمادم است که در خرمن تو افتاده است

ز زیر تیغ شرربار کهکشان برخیز

ز گریه دل شب روی شمع نورانی است ...

... ز پیش راه من ای سنگ امتحان برخیز

منه به دوش عصا بار ناتوانی خویش

شراب کهنه به دست آور و جوان برخیز ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۵

 

ترا که نور نظر نیست اعتبار آمیز

نظر به هر چه کنی می شود غبار آمیز

جواب تلخ به نقد از لب ترشرویان

هزار بار به از قند انتظار آمیز

برآن بلند نظر لاف همت است حلال ...

... به گردباد غلط می کنند آه مرا

زبس که شد زجهان خاطرم غبارآمیز

مخور ز خلق فریب ملایمت صایب ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۵

 

... بید مجنونیم برگ ما زبان خامشی است

گل بچین از برگ ما احوال بار ما مپرس

دامن آرام بر دامان صرصر بسته ایم

از پریشان حالی مشت غبار ما مپرس

دیده خورشید فتراک سحر خیزان بود ...

... یک نگاه گرم در سرچشمه خورشید کن

پیش رویش حال چشم اشکبار ما مپرس

کار ما چون زلف خوبان در گره افتاده است ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۰

 

... هست باغ دلگشای مانگاهی در قفس

بند و زندان بر دل خوش مشرب من بار نیست

کز دل واکرده دارم پیشگاهی در قفس ...

صائب تبریزی
 
۹۱۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۵

 

بازدارم به نظر خط غباری که مپرس

سایه کرده است به من ابربهاری که مپرس ...

... من حیران نکنم مشق جنونپس چه کنم

هست درمد نظر خط غباری که مپرس

چون نسوزد جگر سنگ به نومیدی من ...

... داشتم از غم ایام کناری که مپرس

من نه آنم که خورم بار دگر بازی چرخ

خورده ام زین قفس تنگ فشاری که مپرس ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۸

 

... در زیر کوه قاف پر مور راببین

از بار عشق حال دل ناتوان مپرس

تا می توان شنید ز موران تلخکام ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۵۷
۴۵۸
۴۵۹
۴۶۰
۴۶۱
۶۵۵