دل مکدر ز غم یار نگردد هرگز
از پری شیشه گرانبار نگردد هرگز
به پریشان نفسان راه سخن گر ندهد
قسمت آینه زنگار نگردد هرگز
تشنه حسن بود دیده حیرت زدگان
سیر آیینه ز دیدار نگردد هرگز
چه کند دل، نکند شکوه ازین سنگدلان ؟
سیل خاموش به کهسار نگردد هرگز
مزه هوش جز انگشت پشیمانی نیست
مست خوب است که هشیار نگردد هرگز
مکن از فقر شکایت که شکر خواب حضور
جمع با دولت بیدار نگردد هرگز
چون کف دست، بیابان جنون هموارست
راه عقل است که هموار نگردد هرگز
شبنم از باغ به یک چشم زدن بیرون رفت
که سبکروح به دل بار نگردد هرگز
کف بی مغز بلنگر نکند دریا را
شور پوشیده به دستار نگردد هرگز
می خلد در دل نظارگیان چون نشتر
رگ ابری که گهر بار نگردد هرگز
سخن سخت گران نیست به سودازدگان
سیل دلگیر ز کهسار نگردد هرگز
صائب آزاده روانند ز غم فارغبال
قامت سرو خم از بار نگردد هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان دلمشغولیها و غمهای عاشقانه میپردازد و تأکید میکند که دل، هرگز از غم یار رنج نمیبرد و شرایط سخت زندگی هم نمیتواند آن را دچار تغییر کند. به تصویر کشیدن زیباییها و آرزوهای درون دل، نشان میدهد که دیدن زیباییها و تجربههای خوشایند، نمیتواند از دلها گرفته شود. شاعر ناامیدی و فقر را نیز به صورت مثبت و با شکرگزاری مینگرد و به نقش عقل و هوش در زندگی اشاره میکند. همچنین به این نکته میپردازد که عشق و احساسات عمیق، در زندگی انسانها تأثیر غیرقابل انکاری دارند و هیچ چیزی نمیتواند این حس را از بین ببرد. در نهایت، شاعر به آزادی و رهایی از غمهای زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل آدمی که از غم معشوقش آزار دیده است، نمیتواند خالی و آرام شود، درست مانند اینکه شیشهای سنگین هرگز نمیتواند از پری خالی و سبک شود.
هوش مصنوعی: اگر زبان پریشان و بینظم اجازه سخن گفتن ندهد، هرگز نمیتواند آینهٔ درخشان، کدر و زنگزده شود.
هوش مصنوعی: چشمان کسانی که حیرتزدهاند برای زیبایی تشنه است و هرگز از دیدن آینه سیر نمیشوند.
هوش مصنوعی: دل چه کند که از این دلهای بیرحم شکایت کند؟ هرگز سیل آرام به کوهستان نمیرسد.
هوش مصنوعی: مزهی حیات و هوش، تنها با حسرت و پشیمانی شناخته میشود. بهتر است آدمی در حالت مستی باشد تا هرگز به هوشیاری نرسد و از لذتها و شادیها دور نشود.
هوش مصنوعی: از شکایت کردن درباره فقر خودداری کن، چون لذت بردن از حضور دیگران و شکرگزاری نسبت به آن، هرگز با داشتن ثروت و قدرت بیدار نمیشود.
هوش مصنوعی: بیابان جنون مانند کف دست صاف و هموار است، اما راه عقل هیچگاه هموار و آسان نیست.
هوش مصنوعی: شبنم به سرعت از باغ خارج شد تا روح سبکبال به دلش به سختی نچسبد یا دچار سنگینی نشود.
هوش مصنوعی: کف دریا که بدون عمق و معناست، نمیتواند به شور و حرکت واقعی آب دریا پی ببرد. هیچگاه نمیتواند به این درک برسد که دریا چقدر عمیق و با عظمت است.
هوش مصنوعی: دل نظارگان مانند ابری است که هرگز باران نمیبارد. در این دل، عشق و زیبایی مانند میگردد، اما هرگز به حقیقت و عمق وجود خود نمیرسد.
هوش مصنوعی: سخن دشوار و سنگین برای کسانی که به عشق مبتلا هستند، ارزش و بهایی ندارد؛ چون دلهای غمگین هرگز از بلندیهای کوه پایین نمیآیند.
هوش مصنوعی: آزادگان بیغم هستند و از غمها رها، مانند سروهایی که با قامت راست ایستادهاند و هرگز زیر بار نمیروند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قسمتم گرمی بازار نگردد هرگز
کس خریدار من زار نگردد هرگز
ای خوش آن می که چو هشیار کشد ز آن گردد
آنچنان مست که هشیار نگردد هرگز
من و آن گوهر ارزنده که پیرامن آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.