گنجور

 
صائب تبریزی

جوشن داودی قلمرو تدبیر

نقش بر آب است پیش ناوک تقدیر

با جگر آفتاب، صبح چه سازد ؟

گرمی دل کم نمی شود به طباشیر

بار نفسها نه ایم چون نی بی مغز

ناله ما خانه زاد ماست چو زنجیر

از خس و خار شکسته پای چه آید؟

برق درین راه گشته است زمین گیر

بس که کشیده است دردسر ز جنونم

کوچه دهد، چون شوم دچار به زنجیر

چون ورق آفتاب عمر بگردد

پرده گلیم فناست سایه نخجیر

یار سبکروح شو که بر هدف آید

آهن پیکان به زور بال و پر تیر

تنگترست از فضای چشمه سوزان

روزن جنت نظر به حلقه زنجیر

خاطر صائب خیال گنج ندارد

چشم و دل سیر فارغ است ز اکسیر

نسبت معنی به لفظ تازه صائب

همچو ظفر خان بود به خطه کشمیر

 
 
 
منوچهری

شیر دهدشان به پای، مادر آژیر

کودک دیدی کجا به پای خورد شیر؟

مادرشان سرسپید و جمله شده پیر

و ایشان پستان او گرفته به زنجیر

خواجوی کرمانی

دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر

سرو قباپوش و آفتاب جهانگیر

چهره ی خوب تو رشک لعبت نوشاد

نرگس مستت بلای جادوی کشمیر

نقش جمالت نگارخانه ی مانی

[...]

ایرج میرزا

چند تو را گفتم ای کمال مخور کیر

تا نشوی مبتلا به رنج بواسیر

چون به جوانی تو پند من نشنیدی

رنج بواسیر کش کنون که شدی پیر

کیر بواسیر آورد، همه دانند

[...]

ملک‌الشعرا بهار

باد بیاورد بوی مشک به شبگیر

گوئی بگذشت از آن دو زلف گره گیر

شبگیر ار بگذرد نسیم بر آن زلف

مشک فرازآورد نسیم به شبگیر

دانم تدبیرها بسی به همه کار

[...]

میرزاده عشقی

گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر

برهنه‌ای شیر گیر و گرسنه‌ای شیر

برهنه ام دستگیریم نکند کس!

دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر

من دم شیرم، ببازیم نگرفتند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از میرزاده عشقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه