هیچ جا از خوشی آثار نمانده است امروز
خیر در خانه خمار نمانده است امروز
پرده خواب گرفته است جهان را چون ابر
اثری از دل بیدار نمانده است امروز
نیست یک چهره شبنم زده در ساحت باغ
شرم در دیده گلزار نمانده است امروز
دل غمگین به چه امید شود گوشه نشین ؟
فیض در کنج لب یار نمانده است امروز
نیست در زلف دلارای صنم کوتاهی
کمری لایق زنار نمانده است امروز
چه خیال است که در صومعه هابتوان یافت
در خرابات چو هشیار نمانده است امروز
صدف آن به که بسازد به جگر سوختگی
جود در ابر گهر بار نمانده است امروز
پیر کنعان نکشد سر به گریبان،چه کند؟
یوسفی بر سر بازار نمانده است امروز
چه توقع ز لب خشک صدف باید داشت؟
آب در گوهر شهوار نمانده است امروز
همدمی کز سر اشفاق بگیرد یک بار
خبری زین دل بیمار، نمانده است امروز
سبحه را کیست که خاک مذلت گیرد؟
حرمت رشته زنار نمانده است امروز
غیر صائب که دمی می زند از سوز جگر
اثر از گرمی گفتار نمانده است امروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف غم و ناامیدی در زندگی میپردازد. شاعر از فقدان شادی و خوشی در جهان صحبت میکند و تأکید میکند که هیچ نشانهای از امید و سرزندگی باقی نمانده است. همه جا تاریکی و کسالت حاکم است و حتی زیباییهای طبیعی مانند گل و باغ نیز بیرمق و بیحالت به نظر میرسند. شاعر در این فضا از عدم وجود عشق و عاطفه صحبت میکند و به نوعی همه چیز را بیمعنی و تهی از احساسات میبیند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که امید و شادی از زندگی رخت بر بستهاند و دیگر جایی برای خوشحالی و دلخوشی نیست.
هوش مصنوعی: امروز دیگر نشانی از شادی و خوشحالی باقی نمانده و این روز، خبری از نیکی و خیر در خانهی آن کسی که مست است وجود ندارد.
هوش مصنوعی: امروز دنیا به خواب رفته و مثل ابر، حالتی غمگین دارد و هیچ نشانهای از بیداری و نشاط در دلها باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: امروز در باغ، هیچ چهرهای با شبنم دیده نمیشود و هیچ گلی نیز در این مکان باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دل غمگین چطور میتواند امیدوار باشد و در گوشهای پنهان شود؟ امروز چیزی از لذت در لبهای محبوب باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: امروز در زلف زیبای معشوق، هیچ نقطهای از کوتاهی کمری که شایستهی نوار باشد، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا نویسنده به وضعیتی اشاره میکند که در حیات معنوی و روحانی افراد، تفاوتی بین زندگی در مکانهای مذهبی (مانند صومعه) و زندگی در مکانهای غیررسمی و معمولی (مانند خرابات) وجود ندارد. او میگوید که امروز دیگر هیچ فرد هشیاری در این مکانها وجود ندارد و همه به نوعی در خواب غفلت به سر میبرند. بنابراین، هیچکدام از این مکانها به تنهایی نمیتواند جایی برای یافتن حقیقت و هشیاری باشد.
هوش مصنوعی: صدف بهتر است که بر روی زخم دل بسازد، زیرا امروز دیگر از بارش مروارید در آسمان خبری نیست.
هوش مصنوعی: پیر کنعان که به یعقوب اشاره دارد، نمیتواند به درد و اندوه خود بپردازد، زیرا یوسف، پسرش، در این روز در بازار حضور ندارد. به عبارتی دیگر، یعقوب در غم دوری یوسف همواره سر به گریبانش کرده و حالا که یوسف در دسترس نیست، چه کار میتواند بکند؟
هوش مصنوعی: چه انتظاری میتوان از صدفی با لبهای خشک داشت؟ امروز دیگر آبی در گوهرهای ناب وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دوست یا یاری که از روی محبت و توجه، برای یکبار هم که شده خبری از دل بیمار من بگیرد، دیگر امروز وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چه کسی است که به گردن خود زنجیری از خواری بگذارد؟ امروز دیگر از حرمت رشتههای دین خبری نیست.
هوش مصنوعی: فقط صائب است که از شدت درد درونش لحظهای مینالد، اما امروز هیچ نشانهای از گرمی کلام باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.