ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
... آرد برون دمار ز جان غضنفرا
گر چرخ سر به پیچد از حکم آن جناب
از کهمشان به گردن وی افکند طناب ...
... حیدر کند ز غصه گریبان صبر چاک
یکباره سرنگون شود این چرخ اخضرا
خاموش ترکیا که از این نظم غم فزا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۴ - خصال حسن
... برآستانه درگاه تو کند مسکن
سزاست اطلس چرخش به جای شادروان
به هر کجا که شود خیمه تو سایه فکن ...
... ز شامیان جفاکار در حق پدرت
چه حرف ها که شنیدی به زیر چرخ کهن
تو ای امام به حق گوشوار عرش مجید ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۶ - میدان عشق
... آن شهنشاهی که بر درگاه قدرش روز و شب
چرخ گردون با همه قدر و شرف برده نماز
آستان درگهش را هر امیری پاسبان ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۷ - پاک گوهر
... آنجا که آفتاب جلالش کند طلوع
خورشید چرخ در برش از ذره کمتر است
خورشید کسب روشنی از نور او کند ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲ - سحاب اشک
... چنان ز اهل حرم بانگ شور غم برخاست
که سوزشان به دل چرخ پیر ریخت شرر
زشور ناله اهل حرم ولی خدا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۷ - قاسم گلگون عذار
... در نظرم گشت روز تیره تر از شام تار
چرخ ستم پیشه باز در حق آل نبی
آنچه به دل کینه داشت کرد همه آشکار ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲۴ - دشت عشق
... نوح دشت کربلا شد غرق در موج بلا
کشتی آل علی را چرخ طوفانی نمود
شمر کافر کشت سبط مصطفی را تشنه لب ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲۵ - جگر گوشهٔ مصطفی
... به نی شد سر آن شه تاج دار
تفو بر تو ای چرخ ناپایدار
دریغا از آن جسم همچون حریر ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲۸ - کبوتران حرم
... فغان اهل حرم رفت تا به عرش برین
خروش اهل ولا رفت تا به چرخ اثیر
نبود قوت دل افسردگان در آن وادی ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۳۶ - چرخ نیلگون
... چون پیکر تو گشت گلدکوب اسب ها
زیر و زبر چرا نشد این چرخ نیلگون
در ماتم تو ای شه گلگون قبای عشق ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۳ - زانوی غم
من از جور و جفای چرخ کج رفتار می نالم
نه بیمارم ولی چون مردم بیمار می نالم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۴ - چشم اشکبار
شبان تیره به درگاه کردگار بنالم
ز جور چرخ و ز بیداد روزگار بنالم
چو نی به حال شهیدان نینوا بخروشم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۶ - چرا چو شمع نسوزم؟
... ز گردش فلک و جور روزگار نگریم
بهار آل پیمبر ز جور چرخ خزان شد
چرا ز هر مژه چون ابر نوبهار نگریم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۷۹ - لجهٔ خون
... ظلم او را در جهان ز اندازه بیرون دیده ام
چرخ را گفتم که با آل علی گردد به راست
گردش او را کنون بر عکس وارون دیده ام ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۸۴ - صد هزار افسوس
زجور چرخ ستمکار صد هزار افسوس
که کرده روز مرا تار صد هزار افسوس
عزیز فاطمه شد از جفای چرخ دریغ
به دشت کرب و بلا خوار صد هزار افسوس ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۸۵ - چشمهٔ خنجر
از جفا جورت ای چرخ ستمگستر دریغ
کینه و ظلم تو زد آتش به خشک و تر دریغ ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم
... ز بانگ گریه اهل حرم در آن شب تار
ز خواب دیده این چرخ پیر شد بیدار
سزا بود که بر آن طفل یک جهان گریند ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی
سر زد ز چرخ باز هلال محرما
پر شد جهان ز ولوله و شور ماتما ...
... خورشید سر برهنه چرا می کند طلوع
در حیرتم که چرخ چرا نیلگون قباست
گر نیست این قیامت موعود پس ز چیست ...
... جز خون گلوی تشنه آن طفل تر نشد
چرخ از چه زین معامله زیر و زبر شد
در قتلگاه چون اسرا را گذر فتاد ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی
... کاین گونه ظلم های گران برملا کنی
ای چرخ از جفا و ستم کاری تو داد
نبود دلی ز دست تو اندر زمانه شاد ...
... آن دم که سر ز پیکر او شد به نی بلند
از اوج چرخ عیسی گردون نشین فتاد
آن دم که شد بریده گلوی وی از قفا ...
... خنجر کجا و حنجر سلطان دین کجا
ای چرخ نیلگون نشدی از چه سرنگون
خورشید دین کجا و تراب زمین کجا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۴ - هفت بند نینوایی
... شنیده اید سری شد به نوک نیزه بلند
ندیده اید به چرخ از دل که شد فریاد
شنیده اید که از خون وضو گرفت حسین ...