گنجور

 
۷۶۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۸ - در مدح امیر حاجب شمس الخواص نورالدولة جمال الدین قرقو

 

... ز هیبت تو بترسد چو کودکان با چو

همان که مرسله اسب از گهر سازد

کمند گردن خصم تو سازد از بازو ...

قوامی رازی
 
۷۶۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۵ - در تغزل است

 

ای پسر با ما بباید ساختن

اسب را بر ما نباید تاختن

ما غلام روی تو خواهیم گشت ...

قوامی رازی
 
۷۶۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۰ - در غزل است

 

... با دوستان بخند و سخن گوی و خوش درآی

میدان مهر جوی و درو اسب وصل تاز

چوگان عشق گیر و درو گوی دل ربای ...

قوامی رازی
 
۷۶۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۷۴ - در غزل است

 

... عشقت به همه جهان رسیدست

اسب تو به مرغزار رفتست

مرغ تو به آشیان رسیدست ...

قوامی رازی
 
۷۶۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۷۵ - در غزل است

 

... عاشقان تو یک یک ای دلبر

نعل اسب تو بر سپهر شدست

ماه راتاج تارک ای دلبر ...

قوامی رازی
 
۷۶۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۴ - در توحید و منقبت و تخلص به مدح سید اجل شرف الدین محمد نقیب گوید

 

... خاتون باغ را تتق از دولت صباست

از گرد نعل اسب تو در چشم مملکت

معلوم شد که قیمت دیده ز توتیاست ...

قوامی رازی
 
۷۶۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۵ - در موعظت و نصیحت و دعوت به خداپرستی و زهد در دنیا و رغبت به آخرتست

 

... وآنکه تواند نوشت صحن فلک نامه وار

از بر بام جهان ماه کند پاسبان

بر در و درگاه چرخ ابر کند پرده دار ...

... پنبه تواند چدن برزگر پنبه کار

اسب سلامت نشین تا به ره رستخیز

چرخ پیاده شود چون تو برآیی سوار ...

قوامی رازی
 
۷۶۸

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۶ - در مدح عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد بن احمداسترآبادی قاضی ری گوید

 

... عید دل را انبه عود هوی را مجمری

چون توانی تاخت اسب عقل در میدان که تو

زیر مهد شهوت اندر بسته همچون استری ...

قوامی رازی
 
۷۶۹

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۷ - در موعظت و نصیحت و دعوت به اعراض از دنیا و اقبال به آخرت گوید

 

... خشم خدای حلقه حلق خدایگان

تو پادشاه شهوتی و پاسبان مال

مالی به ظلم بستده بهمانی از فلان

فردا ز رستخیز گر آیی سیاه روی

شایدکه کم سپید بود روی پاسبان

دهقان دشت خرمن گندم تویی ولیک ...

... تکلیف سخت بر تو هم از دست تو است از آنک

چون اسب سرکشد بهلندش فرو عنان

از آیت و عید مفسر بتکه ...

قوامی رازی
 
۷۷۰

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۱ - در اثبات صانع و توحید او و بیوفائی دنیا و یادآوری مرگ و موعظت و نصیحت گوید

 

... چون عمر و مال و بخت نپاید به نزد کس

چون اسب و تیغ و زن نکند با کسی وفا

پیری جوان نمای که در خاک ازو شدند ...

قوامی رازی
 
۷۷۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۳ - در موعظت و نصیحت گوید

 

... ز نادانی خورد اندوه دنیا مرد دنیایی

ز بدبختی کشد پالان محنت اسب پالانی

به بدسختن ترازووار داری خاطر و دل را ...

قوامی رازی
 
۷۷۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۴ - در توحید و زهد و موعظت گوید

 

... به معنی در توکلنا علی رب السما باشد

به درگاهی چه کبر آری که اسب کمترین بنده

اگر نعلی نهد بر خاک تاج کبریا باشد ...

قوامی رازی
 
۷۷۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عدل خدای تعالی و مدح سید فخرالدین و پدر او سید شمس الدین که هر دو رئیس شیعه در ری بوده اند گوید

 

... درسخا و فضل و فرهنگ و شجاعت چون علی

کو سواری کاسب جدو جهد را جولان دهد

علم گوید زهد ورزد سرپذیرد سرنهد ...

... سیدی صدری بزرگی سروری نیک اختری

کو زباد نعل اسب افلاک را دوران دهد

دولتش را بی وفایی حیلت حاسد کند ...

قوامی رازی
 
۷۷۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۰ - در مرثیت سیدالشهدا علیه السلام و ذکر مصائب آن حضرت و اهل بیت او گوید

 

... آن باغیان باقی شمشیر مرتضا

ایشان قوی ز آلت و ساز و سلاح و اسب

و اینها ضعیف و تشنه و بی برگ و بی نوا ...

... غلتان به خون و خاک سر از تن شده جدا

بر سینه عزیز تو بر اسب تاخته

ای هم چو مصطفی ز همه عالم اصطفا

اندام تو چگونه بود زیر نعل اسب

کز روی لعل تو نزدی گرد گل صبا ...

قوامی رازی
 
۷۷۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۳ - در تفکر در آثار قدرت خدای تعالی و در موعظت و نصیحت گوید

 

... سرش بر خوشه پروین و پی بر گوشه عمان

به اسب باد بر تازان کمان قوس قزح کرده

نهیبش رعد و تیغش برق و تیرش قطره باران ...

قوامی رازی
 
۷۷۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۴ - در توحید و پند و زهد گوید

 

... آنجا سوار باش که میدان طاعت است

تا آسمانت اسب شود آفتاب زین

ایزدپرست شو چو بدوت استعانت است ...

قوامی رازی
 
۷۷۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۶ - در ستایش و توحید خدای تعالی و درموعظت و نصیحت و مدح قطب الدین ابومنصور مظفربن اردشیر واعظ مروزی معروف به امیر عبادی گوید

 

... مکن فراخ روی بیش ازین به پیران سر

که اسب عمر تو امروز تنگ میدان است

اگرچه در دل و طبعت ز غفلت افزونی است ...

قوامی رازی
 
۷۷۸

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۹ - در توحید و مناجات ومنقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و مدح منتجب الدین حسین بن ابوسعد ورامینی «ره» گوید

 

... سعد فلکی هر شب و هر روز به نوبت

بر درگه اقبال تو چون اسب بزین باد

هر دل که نپوشد زره مهر تو برجان ...

قوامی رازی
 
۷۷۹

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱

 

... در رکابش حسن خواهد رفت اگر

اسب حسن این است کو زین می کند

بر کمالش خط نقصان می کشد ...

انوری
 
۷۸۰

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷

 

... پایی از غم در رکاب آورده ام

بیش از این اسب جفا را زین مکن

در غم ماه گریبانت مرا ...

انوری
 
 
۱
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۱۱۷