گنجور

 
قوامی رازی

باتو خواهیم ویحک ای دلبر

غم بسیار و اندک ای دلبر

بندگانند ناخریده تو را

عاشقان تو یک یک ای دلبر

نعل اسب تو بر سپهر شدست

ماه راتاج تارک ای دلبر

عارضت خط نو پدید آورد

باد بر تو مبارک ای دلبر

آرزوی جهان و راحت جان

از تو یابند بی شک ای دلبر

بی جمال تو لحظه ای بودن

نتوانند ویحک ای دلبر

وقت خوش کرده ای قوامی را

طیب الله عیشک ای دلبر