ز سر بیرون کن انکار ای برادر

چو هستی طالب کار ای برادر

ترا گفتم مشو منکر بر ایشان ...

... همان تسبیح حیوانات یکسر

شود معلوم او را ای برادر

سراسر بشنود آن را بداند ...

... نخواهم ترک کردن این فسانه

چو دانم ای برادر این فسون را

بجان ودل خریدم این جنون را ...

... قرین عالم این دیوانگی باد

تو این معنی ندانی ای برادر

ارادت دار و خوش برخوان و بگذر ...

... با تو گویم سر اسرار نهان

ای برادر نقش را نقاش دان

چون ترا باشد کمال دین به حق ...

... جمله را انداختند در آب نیل

ای برادر غیر حق جز نیست کس

اهل معنی را همین باشد و بس ...

... نام تو کردیم ابلیس لعین

ای برادر با کمال خویش باش

در ره توحید حق بی کیش باش ...

... ز تو تادوست راهی نیست بسیار

حجاب تو و جود تست برادر

تو هستی در وجود خویش دریاب ...

... کزو گردی حقیقت راه بین تو

ازین سرور که منصور است برادر

یقین منصور از او آمد خبردار ...

... اگر باشد چو من در خاک کویش

حقیقت حق در اینست ای برادر

که آخر در یقین است ای برادر

که حق بنمود اول عشق دیدار ...

... بنزد عقل کین دنیا زنی هست

تو این دنیا زنی دان ای برادر

یقین چون ارزنی دان ای برادر

همه دنیا کف خاکست بنگر ...

... به هر دو کون خود عزت نیابی

اگر تو مرد حقی ای برادر

چرا گردی بگرد آنچنان در ...

... که تاگیری بزت را همچو سیماب

بگفتا ای برادر تو خرم را

دمی از بهر حق میدار اینجا ...

... فتاد از دست من صندوق جوهر

در این چاه ای برادر بهر داور

اگر صندوق من از چه برآری ...

... که او باشد درین ملکم هوادار

بجان و دل بگفتا ای برادر

برآرم ازچهت صندوق جوهر ...

... که باشد بر تو این نام مسلم

تو شرعش را چو من دان ای برادر

بکن از لفظ عطار این تو باور ...

... که تا آید به قلبت روشنایی

بکن اصلاح ملکت ای برادر

اگر هستی تو خود ازنسل بوذر ...

... فتاده هم ز رضوان با چنان نور

اگر تو ای برادر هوشداری

سخنهای معانی گوش داری ...

... بقعر دوزخ تابان برندت

ببین اوقات خود را ای برادر

مکن تو گفت شیطان هیچ باور ...

... دمادم سوی حق از جان شتابی

یقین بگذار از دست ای برادر

گمان را دان حقیقت عین آذر ...

... همه بازار عشق آمد سراسر

بجز عشق ای برادر هیچ منگر

بدست حکمت خود حق تعالی ...

... اگرچه زو بسی گفت و شنیداست

ز فقر است ای برادر این قناعت

قناعت کن تو تا بینی سعادت ...

... چو ایشانند و تو هستی از ایشان

برادر خواندت هستی چو خویشان

از ایشان مگذر و زیشان همی گوی ...

... چه گویم سر اسرار معانی

درون آب حل شو ای برادر

در این اسرارها نیکو تو بنگر ...

... که چون گردی نهان کلی بدانی

نهان شو اصل اینست ای برادر

نمود عشق واصل نیست بنگر ...

... زبان خود در آن ساعت نگهدار

نگهدار ای برادر هم نهانت

که گوشی دارد و گوید بیانت ...

... شود فاشت همه سر معانی

معانی مصطفی دان ای برادر

ز شرع مصطفی امروز بر خور ...

... چرا در سوی دنیا آرمیدی

ترا دنیا خوش آمد ای برادر

چو ققنوس این زمان در سوی آذر ...

... که اینجاگه نداری همدمی تو

نه خواهر نی برادر نی پدر نیز

نه با ما هیچکس اینجا خبر نیز ...

... بهشت جاودانی بی طبیعت

بهشت آرزو هست ای برادر

بطاعت خوی کن بیخواب و بیخور ...