چه گویم مدح میر دین حسن را
دگربار آن حسین پاک تن را
دو نور جوهر زهرا و حیدر
بروز رزم هر یک صد غضنفر
دو شمع از پرتو خورشید اسرار
جهان ازنور ایشان شد پدیدار
یکی در خاک و خون آغشته گشته
یکی در زهر جانش کشته گشته
نظام خطّه دنیا از ایشان
نعیم جنت و نیران و رضوان
چو ایشان کشته شو عطار کم گو
که پرگوئی ز میدان کم برد گوی
درین ره نه قدم در خون در آخر
که گردد آن زمان آن یار ظاهر
جهان هیچست و مانند رباطست
فکنده در رباط اینجا بساط است
جهان بر رهگذر هنگامه کرده است
تو بگذر زانکه این هنگامه سرد است
جهان بنگر که تا چون پنج و پنجست
ز مرکز تا محیط اندوه و رنجست
تماشاگاه دان عالم سراسر
تماشائی بکن از وی تو بگذر
گذر کن از تماشا گاه زنهار
وگرنه در بلا مانی گرفتار
ازین معدن که سر کردی تو بیرون
بسی خوردی درین خاک ای پسر خون
چو اصلت خون بود خونت بریزد
کجا پشه ابا صرصر ستیزد
بخواهد ریخت خون جملگی زار
بخون در نه قدم مانند عطار
موافق باش با اهل یقین تو
چو ایشان باش در حق پیش بین تو
موافق شد دلم با عاشقانش
فدا گشتم برای عاشقانش
درین ره صد هزاران سر چو گویست
چه جای گفتگو و جستجویست
ولی راز دگر افتاد ما را
عجب ساز دگر افتاد ما را
هر آنچ آید از آن دلدار خوبست
که او پیوسته انوار القلوب است
قلم راندست در هر چیز کور است
حقیقت اوست بشنو این سخن راست
همه آثار صنع اوست اینجا
بر ما زشت و بد نیکوست اینجا
قدم چون در نهی این بار در راه
مشوی این بار از بود خود آگاه
قدم چون در نهادی راز بینی
یقین سر رشته خود باز بینی
قدم در نه درین ره تا بیابی
جمال یار و سوی او شتابی
چرا درماندهٔ بگشاده این در
اگر مرد رهی زین در تو بگذر
چو دنیا رهگذار آن جهان است
کناری گیر کاینجا هم چنانست
کناری جوی از مردم که یارت
ز ناگاهی بیاید در کنارت
ترا زین کی خبر باشد وزین یار
مگر وقتی که یار آید پدیدار
اگر صبرت بود در آخرت دوست
نماید روی خویش از ظاهرت دوست
مترس از جان و سراینجایگه تو
که بنماید ترا دیدار شه تو
تو داری در دو عالم جوهر دوست
نمیدانی نمیبینی که کل اوست
چنان دان این سخن گر مرد راهی
که تو اویی و او در تو چه خواهی
ز تو تادوست راهی نیست بسیار
حجاب تو و جود تست برادر
تو هستی در وجود خویش دریاب
مثال جوهری در عین غرقاب
سخن با تست جمله گر بدانی
همه اسرار و انوار معانی
سخن در عشق و دل بسیار گفتم
حقیقت کل ز دید یار گفتم
سخن چون جمله جانانست اینجا
که پیدا او و پنهانست اینجا
سخن با اوست اینجا هرچه گویم
که سرگردان عشق او چه گویم
حقیقت ای دل اکنون پاک رو باش
ابا جانان تو در گفت و شنو باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره مدح و ستایش میر دین حسن و حسین پاکتن است که به عنوان افرادی با ویژگیهای برجسته و نورانی معرفی میشوند. شاعر به زیبایی و عظمت این دو شخصیت اشاره کرده و آنها را به خورشید و شمعهایی توصیف میکند که نورانی کننده جهان هستند. همچنین به جاودانگی و اهمیت این افراد در زندگی و دین اشاره میکند. شاعر به خواننده توصیه میکند از دنیا و رنجهای آن بگذرد و خود را به حقیقت و عشق الهی نزدیک کند. او تأکید میکند که حقیقت و وجود واقعی در درون انسان نهفته است و باید به دنبال دیدار و شناخت دوست (خدا) باشد. در نهایت، با ایجاد پیوند میان عشق و حکمت، به ضرورت محبت و شناخت عاشقانه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چه بگویم دربارهی حسن، سالاری که پاک و نیکوست و شایستهی ستایش است؟
هوش مصنوعی: دو نور، زیباییهای وجود زهرای اطهر و حضرت علی (ع) هستند که هر یک به تنهایی قدرت شجاعت و勇انگی را دارند.
هوش مصنوعی: دو شمع که نور خود را از خورشید میگیرند، رازهای جهان را با روشنایی خود نمایان میکنند.
هوش مصنوعی: یکی در خاک و خون غوطهور شده و دیگری به وسیلهی زهر جانش را از دست داده است.
هوش مصنوعی: نظام و تدبیر زندگی در این دنیا به خاطر وجود ایشان، بهشتی از نعمتها و شادیها و رضا و خرسندی است.
هوش مصنوعی: اگر آنها (شما) در میدان جنگ کشته شوند، عطار کم نگوید، زیرا کسی که زیاد صحبت میکند، در میدان نبرد نمیتواند گوی را ببرد و پیروز شود.
هوش مصنوعی: در این مسیر، قدمی در خون نگذار، چرا که در نهایت، آن یار در زمان مناسب خود پدیدار خواهد شد.
هوش مصنوعی: جهان بیارزش است و مانند یک کاروانسرا میماند که در آن فقط امکانات و وسایل موقتی وجود دارد.
هوش مصنوعی: جهان به هم ریخته و شلوغ شده است، اما تو نگذار که این آشفتگی تو را متوقف کند، زیرا این شلوغی ارزش توجه ندارد و سرد و بیروح است.
هوش مصنوعی: به جهان نگاه کن که چقدر پر است از مشکلات و سختیها، از مرکز تا دورترین نقاط، مانند جمع دو و دو که همیشه پنج نمیشود.
هوش مصنوعی: جهان را به عنوان یک نمایشگاه زیبا و شگفتانگیز ببین و از آن عبور کن.
هوش مصنوعی: اگر از تماشای دنیای فانی دست نکشی، ممکن است در مشکلات و دردسرها گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: از این منبعی که تو از آن خارج شدی، تو به اندازه زیادی بر خاک اینجا تاثیر گذاشتی، ای پسر، خون و زخمهای بسیاری را تجربه کردی.
هوش مصنوعی: اگر ریشهات از خون باشد، به کجا میتوانی بروی که پشه با طوفان و باد شدید مبارزه کند؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهد، خون همه را مانند عطار در نه قدم جاری خواهد ساخت و همه را زار و ناتوان خواهد کرد.
هوش مصنوعی: با کسانی که به یقین رسیدهاند همنوا باش و مانند آنان در حقایق، پیشبینی کن.
هوش مصنوعی: دل من با عشق و عاشقی آشتی کرد و برای عشق ورزیدن به او جانم را فدای عاشقانش کردم.
هوش مصنوعی: در این راه، هزاران سر مانند توپ وجود دارند، پس چه نیازی به صحبت و جستوجو است؟
هوش مصنوعی: اما رازی دیگر بر ما آشکار شده که ما را شگفتزده کرده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دلدار خوب برمیخیزد، خوب و پسندیده است، زیرا او همیشه منبع روشنایی و محبت در دلهاست.
هوش مصنوعی: قلم در هر موضوعی که بنویسد، نمیتواند به درستی واقعیت را ببیند و تنها حقیقت اصلی را بشنوید و بپذیرید.
هوش مصنوعی: تمام نشانههای آفریدگار در اینجا وجود دارد، هر آنچه که به نظر زشت و بد میآید، در واقع نیکو و زیباست.
هوش مصنوعی: وقتی قدم به این مسیر میگذاری، این بار حواست باشد که به راه نرو و از وجود خود به خوبی آگاهی پیدا کن.
هوش مصنوعی: وقتی قدمی به جلو میگذاری، به حقایق و رازهای زندگی پی میبری و در مییابی که درک و کنترل سرنوشت خود را به دست داری.
هوش مصنوعی: برای دیدن زیبایی محبوب و نزدیک شدن به او، ابتدا باید در این مسیر قدم برداری.
هوش مصنوعی: چرا هنگامی که در بسته است، نگران و ناامید هستی؟ اگر کسی از این در به تو عبور کند، به او اجازه ورود داده میشود.
هوش مصنوعی: دنیا همچون یک راه گذر است و جهانی دیگر در انتظار ماست. پس بهتر است در حاشیه این دنیا بایستیم، زیرا اوضاع در اینجا نیز به همان صورت است.
هوش مصنوعی: در کناری جوی، افرادی وجود دارند که دوستت به ناگهانی به کنارت میآید.
هوش مصنوعی: تو چگونه میتوانی از این موضوع باخبر شوی، و یا از این دوست بپرسید، مگر زمانی که آن دوست آشکار شود و در برابر تو ظاهر گردد.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا صبر کنی، در آخرت دوست تو چهرهاش را به تو نشان خواهد داد و از ظاهر تو خرسند خواهد بود.
هوش مصنوعی: نگران جان و مکان خود نباش، زیرا اگر دیدار محبوبت تو را نمایان کند، همه چیز اهمیت خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: تو در دنیای مادی و معنوی زندگی میکنی، اما نمیتوانی اهمیت و ارزش دوستی را بشناسی و درک کنی، در حالی که دوستی در واقعیت همهچیز است و اساس وجود را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر شخصی در مسیر و اهداف خود جدی و با انگیزه باشد، باید بداند که او از چه کسی پیروی میکند و چه انتظاراتی از خودش دارد. در این مسیر، فرد باید به تأثیرات و ارتباطات خود نیز توجه کند و بداند که چه اهدافی را دنبال میکند و چگونه میتواند به آنها دست یابد.
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای عشق به تو وجود ندارد؛ چرا که حجابهای بسیار و عطای تو در بین است.
هوش مصنوعی: تو در وجود خودتان وجودی ارزشمند و باارزش دارید، مانند یک جواهر که در عمق یک آبگیر غوطهور است.
هوش مصنوعی: اگر با تو صحبت کنم و تو بفهمی، از تمام رازها و روشناییهای معانی آگاه خواهی شد.
هوش مصنوعی: در مورد عشق و احساسات درونیام بسیار صحبت کردهام، اما حقیقت اصلی را تنها از منظر محبوبم بیان کردهام.
هوش مصنوعی: سخن در اینجا مانند جان است، زیرا در این مکان، هم وجود او آشکار است و هم پنهان.
هوش مصنوعی: در اینجا هرچه بگویم، فقط درباره عشق اوست و من در این عشق گیج و سردرگم هستم.
هوش مصنوعی: ای دل، اکنون با روحی خالص و پاک زندگی کن و در گفتگو و شنیدار با معشوق خود، صمیمی باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.