ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۱ - سیهچشمِ نامهربان
... هر دو بی شبهه نداریم شبه از اشباه
گر به دریا شوی اندر دل تحت البحری
یا روی در شکم زیپلن بر قلۀ ماه ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۶
... به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد
به دریا گر بیفتد تر نگردد
چو خور بر عالمی پرتو فشاند ...
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱ - انقلاب ادبی
... شد روان سیل سفت آتش حرب
انگلیس از دل دریا برخاست
آتشی از سر دنیا برخاست ...
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام
پادشهی رفت به عزم شکار
با حرم و خیل به دریا کنار
خیمۀ شه را لب رودی زدند ...
... روی زمین مسکن و مأوای تو
بر دل دریا نرسد پای تو
جای ملک در زبر خاک به ...
... باز مرا جانب بالا کشید
موج دگر کرد ز دریا مدد
رستم از آن کشمکش جزر و مد ...
... امر ملوکانه مکرر نمود
بار دگر جام به دریا فکند
دیده بر آن مرد توانا فکند ...
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۲ - هدیۀ عاشق
... باری آن عاشق بیچاره چو بط
دل به دریا زد و افتاد به شط
دید آبی است فراوان و درست ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۵ - مزاح با مقبل دیوان
... میل دارد بسی به بادمجان
بیند ار عکس کیر در دریا
دل به دریا زند بدون گمان
خایه اش دانی از چه پاره شده ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۹ - غمزه های خانم
... با غمزاتی که تو خانم کنی
دریا دریا به تو حسن اندر است
پرده برافکن که تلاطم کنی ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۳ - فی مدیحة سید الکائنات و اشرف الموجودات سید المرسلین و خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم
... وصف تو به شعر در نگنجد
دریا نرود میان زورق
فرموده به شأنت ایزد پاک ...
... غیر از تو که فیض صحبت دوست
دریافت و لا حجاب فی البین
دیدی و شنیدی آنچه را لا ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۰ - ایضاً فی رثاء المظلوم علیه السلام
... داد بهر جرعه ای از آب دری آبدار
در کنار آب دریا آه از این سودا و سود
قاب قوسین عروجش بود بر اوج سنان ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
... تشنه از قحطی آب
یک گلستان همه بی آب و دو دریا بکنار
بهرۀ هر خس و خار ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الفضل العباس سلام الله علیه » شمارهٔ ۲ - فی رثاء ابی الفضل العباس سلام الله علیه
... که قلزم در او از کفی کمتر آمد
دریغا که دریا دلی ز آب دریا
برون با درونی پر از اخگر آمد
عجب در یکدانۀ خشگ لعلی
ز دریا برون با دو چشم تر آمد
ز سوز عطش بود دریای آتش
دهانی که سرچشمۀ کوثر آمد ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی عبدالله الرضیع المعروف بعلی الاصغر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱ - فی مدح عبدالله الرضیع المعروف بعلی الاصغر و رثائه سلام الله علیه و علی ابیه
... چنان فسرده شد از تشنگی که لا یتصور
ز قحط آب لبی خشک ماند در لب دریا
که سلسبیل لبش بود رشک چشمۀ کوثر ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی عبدالله الصادق علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی مدح الامام ابی عبدالله الصادق علیه السلام
... بصورت آن گوهر مقدس ظهور معنای ذات اقدس
بقعر دریا نمی رسد خس بکنه او چون رسد تعقل
بطلعت آیینۀ تجلی ز عکس او نور عقل کلی ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۱ - فی ولادة الحجة عجل الله فرجه
... کام تشنۀ ما را خضر آب حیوان داد
موج عشق بی پایان قطره را به دریا برد
باد مشت خاکی را برتر از ثریا برد ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
... سیلاب غمش از چشمۀ دل
اشک مژه ام را دریا کرد
بر زخم دلم افشاند نمک ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
... که از لیلی مگر یابم نشانه
زدم در راه عشقش سر به دریا
چه میزد آتش عشقم زبانه ...
... اگر نوح است کشتیان مکن هول
از این دریای ناپیدا کرانه
چه دل دادی بدلبر پس روا نیست ...
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۳۰ - جور!
... بنیانم اشک دیده ز جا کند ای عجب
کاین سیل کوهکن ز چه دریا نمی شود
با درد هجر ساخته در چنگ غم اسیر ...
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۴۵ - فرقهبازی و جهالت!
... ز بس که خون ز غمت ریختم به دل از چشم
دلم چو غرقه ز دریا به ساحل افتاده
به جز جنون نبرد ره به سوی کعبه عشق ...
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۸۳
... کرد تاراج غم عشق شکیبایی را
دل به دریا زد و سر راه بیابان بگرفت
دل دریایی من بین سر صحرایی را
به یکی خضر ره عالم وحدت شد و هیچ ...
عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبهها) » شمارهٔ ۲ - تیمورتاش نامه
... به دیگ اوفتادی ز هول حلیم
ز دریا همه بار نتوان به چنگ
گهر برد بی بیم کام نهنگ ...