گنجور

 
۶۸۴۱

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۱ - دانهٔ سبحه به زنار کشیدن آموز

 

... آفریدند اگر شبنم بی مایه ترا

خیز و بر داغ دل لاله چکیدن آموز

اگرت خار گل تازه رسی ساخته اند ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۲

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۰ - بی تو از خواب عدم دیده گشودن نتوان

 

... ای صبا از تنک افشانی شبنم چه شود

تب و تاب از جگر لاله ربودن نتوان

دل بحق بند و گشادی ز سلاطین مطلب ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۳

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۱ - این گنبد مینائی این پستی و بالائی

 

... برخیز که فروردین افروخت چراغ گل

برخیز و دمی بنشین با لاله صحرایی

عشق است و هزار افسون حسن است و هزار آیین ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۴

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۳ - دلیل منزل شوقم به دامنم آویز

 

... شرر ز آتش نابم به خاک خویش آمیز

عروس لاله برون آمد از سراچه ناز

بیا که جان تو سوزم ز حرف شوق انگیز ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۵

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۳ - بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است

 

بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است

عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است

نوا ز پرده غیب است ای مقام شناس ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۶

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۵ - عرب از سرشک خونم همه لاله‌زار بادا

 

عرب از سرشک خونم همه لاله زار بادا

عجم رمیده بو را نفسم بهار بادا ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۷

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۱ - پیام

 

... عشق از عقل فسون پیشه جگردارتر است

چشم جز رنگ گل و لاله نبیند ورنه

آنچه در پرده رنگ است پدیدارتر است ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۸

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۳ - شوپنهاور و نیچه

 

... از درد خویش و هم ز غم دیگران تپید

داغی ز خون بی گنهی لاله را شمرد

اندر طلسم غنچه فریب بهار دید ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۹

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۸ - بایرن

 

مثال لاله و گل شعله از زمین روید

اگر به خاک گلستان تراود از جامش ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۰

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۷۰ - جلال و هگل

 

... معنی از حرف او همی روید

صفت لاله های نعمانی

گفت با من چه خفته یی برخیز ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۱

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۷۱ - پتوفی

 

... بدلی غمی فزودی ز دلی غمی ربودی

تو بخون خویش بستی کف لاله را نگاری

تو به آه صبحگاهی دل غنچه را گشودی ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۲

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۷۸ - حکما

 

... ساغرش را سحر از باده خورشید افروخت

ورنه در محفل گل لاله تهی جام آمد

کانت ...

... نه میی از ازل آورد نه جامی آورد

لاله از داغ جگر سوز دوامی آورد

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۳

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۳ - نوای مزدور

 

... خرابه رشک گلستان ز گریه سحرم

شباب لاله و گل از طراوت جگرم

بیا که تازه نوا می تراود از رگ ساز ...

... بنای میکده های کهن بر اندازیم

ز رهزنان چمن انتقام لاله کشیم

به بزم غنچه و گل طرح دیگر اندازیم ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۴

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۷ - ای که ز من فزدوه‌ای گرمی آه و ناله را

 

... غنچه دل گرفته را از نفسم گره گشای

تازه کن از نسیم من داغ درون لاله را

می گذرد خیال من از مه و مهر و مشتری ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۵

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۶ - ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز

 

... همه را بی خبر از گردش افلاک انداز

میتوان ریخت در آغوش خزان لاله و گل

خیز و بر شاخ کهن خون رگ تاک انداز

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۶

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۷ - از آن آبی که در من لاله کارد ساتگینی ده

 

از آن آبی که در من لاله کارد ساتگینی ده

کف خاک مرا ساقی بباد فرودینی ده ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۷

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۳۲ - مرغ خوش لهجه و شاهین شکاری از تست

 

... من همان مشت غبارم که بجایی نرسد

لاله از تست و نم ابر بهاری از تست

نقش پرداز تویی ما قلم افشانیم ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۸

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۳۶ - زمستان را سرآمد روزگاران

 

... که می آید ز طرف جویباران

چراغ لاله اندر دشت و صحرا

شود روشن تر از باد بهاران ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۵۹

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۲ - جانم در آویخت با روزگاران

 

... داغی که سوزد در سینه من

آن داغ کم سوخت در لاله زاران

محفل ندارد ساقی ندارد ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۶۰

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۵ - چند بروی خودکشی پردهٔ صبح و شام را

 

... من بسرود زندگی آتش او فزوده ام

تو نم شبنمی بده لاله تشنه کام را

عقل ورق ورق بگشت عشق به نکته یی رسید ...

اقبال لاهوری
 
 
۱
۳۴۱
۳۴۲
۳۴۳
۳۴۴
۳۴۵
۳۶۲