گنجور

 
۵۹۸۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۸

 

... دل به طوفان محبت داده جویا آگهست

نسبت نزدیک چشم ما و دریا را به هم

جویای تبریزی
 
۵۹۸۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳

 

... چشمم ز فیض آتش دل گشت گریه خیز

دریا به جوش آمده از تاب گوهرم

از دستبرد جرأت من غافل است خصم ...

جویای تبریزی
 
۵۹۸۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۵

 

... ز فیض عشق سراپا شکفته چون چمنم

به شور آمده دریا به ناله آمده کوه

کسی که ساخته جویا به درد عشق منم‏

جویای تبریزی
 
۵۹۸۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۳

 

رسته از قید مذاهب دست در مولا زدیم

راه ها مسدود چون دیدیم بر دریا زدیم

قابل یک چشم دیدن هم نبود این خاکدان ...

جویای تبریزی
 
۵۹۸۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۱

 

چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا برون

کی به جریان می رود از خویشتن دریا برون

جاده را از نرمی رفتار سازد جوی آب ...

... لطف حق جویا ز قید عالم آبم رهاند

آخر از دریا درست آمد سبوی ما برون

جویای تبریزی
 
۵۹۸۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۲

 

امروز چون توان به مدارا گریستن

باید چو ابر دجله و دریا گریستن

در ماتم حسین علی گر نریزی اشک ...

جویای تبریزی
 
۵۹۸۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۳

 

... زبان گفتگو کردی عطا توفیق غوری ده

چو موجم ترزبانی با ته دریا کرامت کن

جنون آب و هوای دشت وسعت مشربی خواهد ...

... زبان نکته سنجی همچو صایب بخش جویا را

خدایا قطره ام را شورش دریا کرامت کن

جویای تبریزی
 
۵۹۸۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۱

 

... مانده ای در بند رفعت از سبک مغزی چو ابر

خاکساری پیشه کن هم سنگ دریا بار شو

پیش کس گردن منه مالک رقاب وقت باش ...

جویای تبریزی
 
۵۹۸۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۴

 

... در گریبان دل ما جام سرشار نگاه

کیست آگه غیر دریا از ته کار حباب

کس چو دریا جویا نفهمیده است اسرار نگاه

جویای تبریزی
 
۵۹۹۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۲

 

... زلال وصل ترسم افت سوز درون گردد

دلم را تشنگی در عین دریا همچون ماهی ده

چو مژگان می کشد هر خار صحرا دامن دل را ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۱

 

زاهد از خشکی است کز مینا کند پهلو تهی

ساحل لب تشنه از دریا کند پهلو تهی

از نسیم حرف سرد این نصیحت پیشگان ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۵

 

... باشد سبب گرمی دکان تو جتی

خون دل کان ریزد و آب رخ دریا

یاقوت لب و گوهر دندان تو جتی ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲ - درمدح خاتم انبیا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم

 

... در کفش تیغ است یا موج است در بحر شکار

یا رگ ابری که بگرفته است از دریا هوا

در تن اعدای دین تیغ هنر پروای او ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳ - در نعت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)‏

 

... ز عشق گرچه چو موج است حبیب صبرم چاک

به پاکدامنی من قسم خورد دریا

منم که بر سر اقبال خویشتن زده ام ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۵ - در نعت امام علی ابن ابی طالب (ع)‏

 

... دل ز درد ریزش باران مرا پرآبله است

همچو بارانی که از دریا برانگیزد حباب

وحشتم چون جوهر شمشیر کی از جا برد ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۶ - در منقب امام مهدی (ع)‏

 

... دودی است که آمیخته با مشت شرار است

در راه تو آنرا که به دریا دل خود داد

هر موج درین بحر پر آشوب کنار است ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۳ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب

 

... در دم ز خون شرک به صفین کارزار

دریا ز تیغ مالک اشتر فروچکد

از بس ز بیم نهی تو بگداخت دور نیست ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت امام علی نقی (ع)‏

 

... رسد به شوق نثار تو خونم از رگها

به دامن مژه چو نهرها به دریا بار

ز حرص پروری آخر ترا بدی زاید ...

... نقط ر صفحه جهد چون سپند از آتش

به جنبش آید مسطر چو موج دریابار

خوشا امید تو جویا که در نظر داری ...

جویای تبریزی
 
۵۹۹۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت حضرت امام حسین (ع)‏

 

... در یتیم محیط نبوتی شاها

رسانده است به دریا نسب ترا گوهر

نشانده است ید قدرت از پی ترصیع ...

... به بحر گر فتد از خصم زرد روی تو عکس

شود به دریا همرنگ کهربا گوهر

سرشک ماتمیانت نشد از این جهت است ...

جویای تبریزی
 
۶۰۰۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

... آن شهنشاه جهانی که به حکم کرمت

ابر جود تو کند بر سر دریا چو گذر

فیض اندوز شود بسکه حباب و موجش ...

... همچو گلبن ز سراپای عدو رست جگر

با حباب آنچه به دریا نکند صدمه موج

خصم را ضربت تیغ تو کند با مغفر ...

... سیر ازین آب نگردید چو ماهی خنجر

بحر جودت چو زند موج به دریا ریزد

ماهی از فلس به حکم کرمت زر به سپر ...

... سزد از خط شعاعیش طناب و چادر

مایه ور کرده سخایت ز گهر دریا را

چرخ را داده عطای تو کمر از محور ...

جویای تبریزی
 
 
۱
۲۹۸
۲۹۹
۳۰۰
۳۰۱
۳۰۲
۳۷۳