گنجور

 
۵۸۴۱

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷

 

باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چمن

لاله پر خون کرد از غیرت قدح را در چمن

رنگ می بازد به پیش بلبل از شرمندگی ...

سعیدا
 
۵۸۴۲

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

... هر که دارد عقل با دیوانه می آید برون

نیست تخم آرزو چون لاله و گل هرزه رو

تا قیامت کی ز خاک این دانه می آید برون ...

سعیدا
 
۵۸۴۳

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۸

 

... نیست از مردن ابنای زمان هیچ غمی

گر شود خشک گل و لاله خودرو گو شو

زلف عمری است سعیدا که تو را در دست است ...

سعیدا
 
۵۸۴۴

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۷

 

... ز دوری می زدم فریاد اما ناله پس مانده

سیاهی لاله را بر تن نه از بخت سیه باشد

که از پیمانه می در دلش داغ هوس مانده ...

سعیدا
 
۵۸۴۵

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۶

 

... کشت جنون ز خون جگر آب می خورد

داغ دلست لاله صحرای بیخودی

در عین سجده دست دهد بیخودی اگر ...

... می ها کشیده ایم سعیدا به یاد دوست

در لاله زار دامن صحرای بیخودی

سعیدا
 
۵۸۴۶

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

... من ذره تو خورشیدی من بنده تو مولایی

هر لاله در این صحرا داغی است ز مجنونی

هر گل خبری دارد از عارض لیلایی ...

سعیدا
 
۵۸۴۷

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

... اوج فلک آشیانه ما

صد طعنه زند به لاله و گل

خار و خس آشیانه ما ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۴۸

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

... دارد طبیب عشقی پیداست از سرشگش

از پرده دل آید اشگی که لاله گونست

طبیب اصفهانی
 
۵۸۴۹

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

... بر گرد کویت طایری چون مرغ روحم پر زند

از خاک ما خونین دلان گر برزند سر لاله ای

چیند چو او را بیدلی گو بوسد و بر سر زند ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۰

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

... نوشند و باین خسته چشیدن نگذارند

آن لاله که بوی جگر سوخته اش نیست

از تربت ما کاش دمیدن نگذارند ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۱

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

... آشفته ام از سنبل کو موی ترا ماند

با لاله از آنم خوش کو رنگ تو یاد آرد

از نکهت گل مستم کو بوی ترا ماند ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۲

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

هرکه از خون جگر چون لاله ساغر می کشد

منت احسان کی از چرخ ستمگر می کشد ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۳

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

... از دام هوس رمیده ای چند

پیراهن خود برنگ لاله

در خون جگر کشیده ای چند ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۴

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

تا قیامت دمد از خاک من خون آلود

لاله از سینه چاک و کفن خون آلود

صبح از جامه رنگین شفق مستغنیست ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۵

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

... داغ دلش از آه جگرسوز طبیب است

هر لاله که بر دامن هامون نگرد کس

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۶

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

... تا می توان ز خون دل داغدار خویش

چون لاله در قدح می بی دردسر کنیم

تا در بساط دیده نمی هست چون صدف ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۷

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در وصف بهار ومدح حیدر کرار گوید

 

... سبزه را افراخت قامت از نم فیض هوا

لاله را افروخت عارض از دم گرم بهار

همچون نخل طور آتش می دمد از شاخ گل ...

... این بتوصیف شراب ارغوان در میکده

آن بتعریف هوای بوستان در لاله زار

وقت آن آمد که در صحن چمن گردند باز ...

... گاه می گرید زبیمش ابر نیسان زار زار

لاله سرخوش زمینای عطایش باده نوش

نرگس مخمور از جام سخایش میگسار ...

... داغها دارم بدل از جور هجرت دور نیست

سر زند گر تا بحشرم لاله از خاک مزار

بی گل روی تو از بس چون خزان افسرده ام ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۸

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امام المتقین امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرماید

 

... بر مناهی اگر شود مأمور

نکشد لاله در چمن ساغر

نزند زهره در فلک طنبور ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۵۹

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در بی‌وفایی روزگار و مدیحه رسول مختار گوید

 

... هست بر جای یا که شد پامال

می چکد باز ژاله بر لاله

می وزد باز آن نسیم شمال ...

طبیب اصفهانی
 
۵۸۶۰

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

عمریست که از دلم جنون می جوشد

از دیده ام اشگ لاله گون می جوشد

در وادی عشق چشم گریان منست ...

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۲۹۱
۲۹۲
۲۹۳
۲۹۴
۲۹۵
۳۶۲