گنجور

 
۵۶۱

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب

 

... مگر چون سر ز فرمانش نتابم

ز چرخ همتش معراج یابم

مگر مهتر شوم چون کهترانش ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۲

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

... به رزم از پیل و از شیران سرافشان

شده کیوان ز هفتم چرخ یارش

به کام نیکخواهان کرده کارش

ز هشتم چرخ هرمزد خجسته

وزیرش بود دل در مهر بسته

سپهدارش ز پنجم چرخ بهرام

که تا ایام را پیش او کند رام

جهان افروز مهر از چرخ رابع

به هر کاری بدی او را متابع ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۳

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

... بدان تا دل کند از خلق غارت

و یا چرخ فلک هر زیب کش بود

بران بالا و آن رخسار بنمود ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۴

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

... گواتان بس بود دادار داور

سروش و ماه و مهر و چرخ و اختر

پس آنگه دست ایشان را به هم داد ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۵

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

... ز خون رودی به گردش ارغوانی

تو گفتی چرخ زرین ژاله بارید

به گرد ژاله برگ لاله بارید ...

... چو آگه شد از آن بدخواه ویرو

شگفت آمدش کار چرخ بدخو

که باشد کام و نازش جفت تیمار ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۶

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

... مکن از ماه تابان عنبرین موی

که نتوانی ز بند چرخ جستن

ز تقدیری که یزدان کرد رستن ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۷

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

... سیاه و سهمگین چون روز هجران

به روی چرخ بر چون توده نیل

به روی خاک بر چون رای بر پیل ...

... تو گفتی شب به مغرب کنده بد چاه

به چاه افتاده ماه از چرخ ناگاه

هوا بر سوک او جامه سیه کرد ...

... شب آسوده به سان کام خسرو

به سان چرخ ازرق چترش از بر

نگاریده همه چترش به گوهر ...

... ز بس صورت که پیدا کرد و بنمود

تو گفتی چرخ آن شب بوالعجب بود

نمود اندر شمال خویش تنین ...

... رفیق هردو گشته تیر و کیوان

چهارم چرخ طالع جای ایشان

به هفتم خانه طالع را برابر ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۸

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى

 

... ز بس زیور چو گنج شایگان بود

ز بس اختر چو چرخ آسمان بود

ز بس نقش وشی چون شوشتر بود ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۶۹

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

... گناه از مرو بینم یا ز اختر

و یا زین چرخ خود کام ستمگر

که گویی کوه چون البرز هفتاد ...

... که باشد کار نیک از بخت فرخ

ز چرخ آید قصا نز کام مردم

ازیرا بنده آمد نام مردم ...

... ز شیران برد شاید طبع شیری

ز چرخ آمد همه چیزی نوشته

نوشته با روان ما سرشته ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۰

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

... چرا بر یک سخن هرگز نپایی

به گردانی چو چرخ آسیایی

بگردد روزگار و تو بگردی ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۱

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

... سپرده کار ایشان را به دادار

چو خورشید جهان بر چرخ گردان

چو زرین گوی شد بر روی میدان ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۲

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

... که با گردون گردان همبر آمد

چو زرین گنبدی بر چرخ یازان

شده لرزان و زرش پاک ریزان ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۳

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

... ز بیمش گویی اندر چاه باشم

نه چرخست او نه ماه و آفتابست

کجا بامن هم از یک مام و بابست ...

... به طبع اندر چه داری به ز امید

به چرخ اندر چه یابی به ز خورشید

چو در پیشت بود کانی ز گوهر ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۴

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود

 

... به هر کس آن دهد یزدان که شاید

سزاوارست با مه چرخ گردان

ازیرا مه بدو داده ست یزدان ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۵

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

... فسونگر دایه گفت ای جان مادر

ترا بخت است جفت و چرخ یاور

ز بختت آنکه اکنون وقت سرماست ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۶

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس

 

... بسی بهتر ز قفل و بند بسیار

اگر چه هست والا چرخ گردان

شهاب او را نگهبان کرد یزدان ...

... چه کو و دز ترا چه دشت و هامون

اگر بر چرخ با این عادت گست

شوی گردد ستاره با تو همدست ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۷

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

... که سرو من بریده گشت در مرو

به چرخ اندر نتابد بیش ازین ماه

که ماه من نهفته گشت در چاه ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۸

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

... یکی مه را شکوه و پادشایی

یکی را جای برج چرخ گردان

یکی را جای تخت و زین و میدان ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۷۹

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

... نکو گفتی تو با من هرچه فگتی

ولیکن چون نماید چرخ زفتی

دل مردم نه از سنگست و پولاد ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۵۸۰

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را

 

... مرا چه چاره چون بختم چنینست

تو گویی چرخ با جانم به کینست

ز گمراهی دلم همرنگ نیلست ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۴۹۲