گنجور

 
۵۷۶۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

... آسایش گیتی است ز درویش تهیدست

دریا ز پری یک نفس آرام ندارد

قلبی است سخنهای محبت نه زبانی ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

... عارفان بی پرده کی گویند راز دل به هم

با صدف گوهر سر از دریا برون می آورد

سیر گلزار جهان واعظ به چشم اعتبار ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

... دل که بی عشق شد از رحمت حق دور شود

مرده را موجه دریا بکنار اندازد

نتوانم نفسی زنده بمانم بی او ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

... نباشد زینتی جز گوهر دل اهل عرفان را

مرصع پوشی ما همچو دریا از درون باشد

تو گر چوب ستم مظلوم شمشیر دعا دارد ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

... از بار درد بسکه گران است کشتی ام

دریا گر بجبهه ز گرداب میزند

بر چرخ رفت درد دل عندلیب زار ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۶

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

... پیش عقد گوهر او دم زند گر از صفا

خنده اش دندان در در کام دریا بشکند

گر زند آیینه دامن آتش آن چهره را ...

... جهل خردان کی شود حلم بزرگان را حریف

تندی سیلاب را تمکین دریا بشکند

چون حباب از بسکه پرگردیده از باد غرور ...

... در حصارند از حوادث روز و شب سرگشتگان

کشتی گرداب کی از موج دریا بشکند

گفتمش مشکن دل پر درد واعظ را زجور ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۷

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

... دل منه بر هستی مخلوق پیش لطف حق

بازی از موج سر آبی بر لب دریا مخور

می کند زهر حرامی ناگهان در کار تو ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۸

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷

 

... روی دست جوهری از بهر تاج زر مخور

تا توانی ای گهر با شورش دریا بساز

حلقه طفلان حصار سنگ چینی بیش نیست ...

... گوهر مقصود را باشد صدف کام نهنگ

با فلوس خویش چون ماهی ازین دریا بساز

تا نیفتاده است واعظ برتو چشم صبح حشر ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۶۹

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴

 

نشود عاشق از فغان خاموش

کار دریا بود همیشه خروش

سخن از عشق پخته میگردد ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۰

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰

 

... هست تا دل با غم عالم سرو کارش بجاست

کشتی از رفتن نگردد هرگز از دریا خلاص

روی آسایش نمی بیند دل پر آرزو ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۷

 

... همچو خس بر سر هر موج ز خست لرزم

کشتی همت دریا گذری میخواهم

کس در آن در بزر و سیم نشد کامروا ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

... چو آهن حلقه بر در زد ز سنگ آید شرر بیرون

بر دریا دلان ننگست مال و ثروت دنیا

صدف نتواند آوردن سر از شرم گهر بیرون ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

... موج زن باشد گرت در دل شکار مطلبی

پشت کن قلاب در دریا کنار صبحگاه

پیش سالک کو نداند خواب و خور در بندگی ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۸

 

... کی توان کردن گران قدر خود از باد غرور

مشک را از باد در دریا نباشد لنگری

عاشقان آسوده اند از فکر سامان معاش ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

... میتواند شد شکست من شکست لشکری

کشتی دل چون ز دریا غمت بیرون رود

همچو یاد کوه تمکین تو دارد لنگری ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۶

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵

 

در کنار یار از یار است دست ما تهی

کاسه گرداب در دریاست از دریا تهی

بی نیازی چون صدف ما را ز حق بیگانه کرد ...

... گریه نتواند دل ما را ز غم خالی کند

کی شود از خرج باران کیسه دریا تهی

تا خم گردون درین خمخانه هستی بجاست ...

... یک سر و گردن شد از ابنای جنس خود بلند

چون حباب آنکس که پهلو کرد ازین دریا تهی

اهل همت جان نمیدارند از سایل دریغ ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۷

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در عشق و سلوک و مذمت دنیا و مدحت پیشوای بحق ناطق حضرت امام جعفر صادق «ع »

 

... دود آه است از دل عارف

یا که ابری بروی دریا بار

تار اشک است یا ز دیده دل ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۸

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در بیان کیفیت احوال پیری و آفرین سلطان رضا بحکم قضا حضرت امام علی بن موسی الرضا«ع »

 

... بر او حباب صفت چشم جمله عالمیان

بجیب و دامن دریا نه در شهوار است

نشسته در عرق خجلت از کفش عمان ...

... توان بدیده دل از ضریح او دیدن

که موج زن شده دریای رحمت یزدان

عجب که سر بتنی خاک را فرود آید ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۷۹

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - بیان احوال دل و ستایش شاه هردو جهان امیرمؤمنان علی مرتضی «ع »

 

... بر خر گه حباب شدی موجها طناب

گر هی زدی بشورش دریا هوای او

گر جذب همتش نکشیدی فرو شدی ...

واعظ قزوینی
 
۵۷۸۰

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

... زین بحر گذر با دل نازک نتوان

با مشک حباب کس ز دریا نگذشت

واعظ قزوینی
 
 
۱
۲۸۷
۲۸۸
۲۸۹
۲۹۰
۲۹۱
۳۷۳