گنجور

 
۵۳۰۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۳

 

... در باغ بلبلان به هوای تو سوختند

گلها و لاله ها ز برای تو سوختند

خونین دلان ز شوق بقای تو سوختند ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۹

 

... تو ای گل بعد ازین با هر که می خواهد دلت بنشین

که من چون لاله با داغ جفایت زین چمن رفتم

ز موج گریه غم آستینم گشت دریایی ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۱

 

... بدیع تازه گلستان روی او دیدم

میان برگ گل و لاله تا گلو رفتم

سیدای نسفی
 
۵۳۰۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۵

 

... سیدا از گریه تا کی دشت را جیحون کنم

لاله صحرا نیم دامان خود پر خون کنم

کی توانم بر سر خود خاک چون مجنون کنم ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۹

 

... به خون آغشته مژگان عتاب آلوده بینیدش

مرا چون لاله داغ ای سیدا خندیدنش دارد

چمن را مضطرب دامان از گل چیدنش دارد ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۴

 

... بر رخت آیینه ها دیده حیرانی چند

چهره تازه تر از لاله احمر داری

گرد روی چو مهت خط معنبر داری ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۸

 

... غنچه در فکر تو افتاده ز شب تا به سحر

می خورد لاله ز سودای رخت خون جگر

روز و شب خلق تمنای تو دارند به سر ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۰

 

... چون سیدا گرفته ام از همدمان کنار

اعضای من ز داغ شده رشک لاله زار

بهر خدا بناله ام ای غنچه گوش دار ...

سیدای نسفی
 
۵۳۰۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۳

 

ای دیده از تو دوران جمشید دستگاهی

زیبد به بندگانت چون لاله کج کلاهی

روشن ز روی عدلت از ماه تا به ماهی ...

سیدای نسفی
 
۵۳۱۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

... دور از رخ یار از ره قاقی ماند

چون غنچه لاله گل کند هر سر سال

داغی که ز ساقی به دل باقی ماند

سیدای نسفی
 
۵۳۱۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » ترکیب بند - در مرثیه غازی دادخواه گفته

 

... شوره زار خاک را دریای مرجان کرده ای

لاله ای بشکفته ای را داغ بر دل مانده ای

غنچه ای را تکمه چاک گریبان کرده ای ...

سیدای نسفی
 
۵۳۱۲

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۴۶ - پاده چی

 

پاده چی امرد که از رخ دشت را پر لاله کرد

عشقبازان را علف زار خطش گوساله کرد

سیدای نسفی
 
۵۳۱۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

بی سرو قدت خاک نشینند چمن ها

شد پنبه داغ جگر لاله سمن ها

کارم به حریف دو زبان کاش فتادی ...

جویای تبریزی
 
۵۳۱۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

داغ تو بود لاله صفت زیب تن ما

چون غنچه بود زخم تو جزو بدن ما ...

جویای تبریزی
 
۵۳۱۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

... از جای برده شوق تمنای او مرا

جویا به رنگ لاله ز بخت سیه مدام

در خون نشانده داغ تمنای او مرا ...

... از بهار و عندلیبان یاد می آید مرا

هر کجا بینم به خاک افتاده برگ لاله ای

لخت دل با داغ حرمان یاد می آید مرا ...

جویای تبریزی
 
۵۳۱۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

... تا آب تربیت نخورد از گداز دل

چون داغ لاله قد نکشد سرو آه ما

در رنگ همچو رشته یاقوت غوطه خورد ...

جویای تبریزی
 
۵۳۱۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

... نه تنها درد حرمان تو روزم را سیه دارد

چو داغ لاله در خون می کشد شب های تارم را

به یاد آن بهار جلوه گلریزان اشک من ...

جویای تبریزی
 
۵۳۱۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... بسته ام در گرمی هنگامه چشم خویش را

تا به کی مانند داغ لاله خواهی دوختن

از طمع بر سرخ و زرد جامه چشم خویش را ...

جویای تبریزی
 
۵۳۱۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

... خصم از شکست ما شده آخر زبون ما

مانند داغ لاله نشکفته در چمن

گردیده دود آه گره در درون ما ...

جویای تبریزی
 
۵۳۲۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

... می ترواد چون عرق از هر بن مو خون ما

آنکه بی امداد آتش سوخت داغ لاله را

روشنایی داد بی روغن چراغ لاله را

جویای تبریزی
 
 
۱
۲۶۴
۲۶۵
۲۶۶
۲۶۷
۲۶۸
۳۶۲