دیده را عمری به مردم آشنا کردم نشد
سینه را آئینه صدق و صفا کردم نشد
با بد و نیک جهان عهد و وفا کردم نشد
در دل هر کس ز روی مهر جا کردم نشد
خانه شادی به روی خویش وا کردم نشد
مدتی چون سایه بودم در قفای شیخ و شاب
روزگاری همنشین بودم به مینای شراب
سر به تنهایی برآرم بعد ازین چون آفتاب
پاس خاطر تا به کی دارم درین دیر خراب
با قلندر شرب و با زاهد ریا کردم نشد
مهربانی ها نمودم دوستان خویش را
باز با مدح و ثنا کردم زبان خویش را
چون قلم گویم من اکنون داستان خویش را
خاک پای هر یک از همصحبتان خویش را
سالها در دیده خود توتیا کردم نشد
مجلس اغیار روشن کرده است آن می پرست
ای مسلمانان چه باید کرد با آن شوخ مست
در فراق زلف کافر کیش می خوردم شکست
آبروی رفته را می خواستم آرم به دست
در حریم کعبه چندانی دعا کردم نشد
سیدا دارم دلی چون غنچه گل پر ز خون
کوکب بختم در آب افتاده طالع شد زبون
می روم زنجیر در پا در بیابان جنون
بس که ناکام از دل آفاق افتادم برون
قیمت خود را به نرخ خاک پا کردم نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناکامیها و شکستهایش در زندگی میگوید. او تلاش کرده تا با مردم آشنا شود و روابط خوب برقرار کند، اما هیچ کدام نتیجه نداده است. او در دلش محبت و عشق به دیگران داشته، اما این احساسات به جایی نرسیدهاند. همچنین، تلاشهایش در دوستی و مهربانی هم بینتیجه مانده است. شاعر به تنهایی خود و احساسات عمیقش اشاره میکند و ناامیدیاش را از تغییر وضعیت و بهبود رابطهها بیان میکند. او در نهایت به این نتیجه میرسد که حتی تلاشهایی که برای بهبود روحیه و زندگیاش کرده، به نتیجه نرسیده و خود را بیارزش حس میکند.
هوش مصنوعی: من سالها چشمم را به دیدن مردم عادت دادم، اما نتوانستم دل خود را به صداقت و پاکی بکشند.
هوش مصنوعی: در این دنیا با خوبیها و بدیها پیمان وفا بستم، اما نتوانستم در دل هر کسی جایی بر اساس محبت بگیرم.
هوش مصنوعی: من درب خانه شادی را به روی خودم گشودهام، اما موفق به ورود نشدم.
هوش مصنوعی: مدتی به عنوان سایهای در کنار شیخ و جوانان بودم و روزگاری را در کنار آنها و در حال نوشیدن شراب گذراندم.
هوش مصنوعی: پس از این، با تمام وجودم به تنهایی خود تکیه میکنم، مانند خورشیدی که به آسمان تابیده است. دیگر تا چه زمانی باید در این دنیا که مثل یک ویرانه است، بر احساسات و یاد خود پافشاری کنم؟
هوش مصنوعی: من با عارف خوشگذران مشغول نوشیدن شدم و با زاهد متظاهر هم صحبت، اما هیچ کدام نتیجهای نداشت.
هوش مصنوعی: من به دوستانم مهربانیها کردم و دوباره با ستایش و نیکی درباره آنها صحبت کردم.
هوش مصنوعی: من اکنون داستان زندگیام را میگویم و در این میان، به احترام هر یک از دوستانم، خاک پای آنها را میسایم.
هوش مصنوعی: سالها در چشمانم به تو توجه کردم، اما فایدهای نداشت.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر دربارهٔ وضعیتی صحبت میکند که عدهای از غیر مسلمانان در یک جمع و مجلس مشغول به ناز و طرب هستند. او به مسلمانان میگوید با کسی که اینچنین شاد و سرمست است، چه باید کرد و به نوعی به چالش کشیدن آنها را نشان میدهد. این موضوع نشاندهندهٔ تضاد فرهنگی و نگرانی از تأثیرات بیملاحظهٔ دیگران بر جامعه مسلمانان است.
هوش مصنوعی: در غم و اندوه جدایی از معشوق با زلفهایی که کافرانهاند، به سراغ نوشیدن میرفتم. میخواستم آبروی از دست رفتهام را به دست آورم.
هوش مصنوعی: در مکان مقدس کعبه بارها دعا کردم، اما نتیجهای نگرفتم.
هوش مصنوعی: دل من مانند غنچه گلی است که پر از خون میباشد و ستارهای که به من خوشبینی داده، در آب افتاده و بخت من ناکام و ضعیتش زبون است.
هوش مصنوعی: من از این دنیا و وضعیت ناامید بیرون میروم، با زنجیری در پا، در دنیای دیوانگی. از آنقدر که از آرزوهایم دور ماندهام، دیگر نمیتوانم در خودم بمانم.
هوش مصنوعی: خودم را به اندازهای کم ارزش کردم که همنشینی با افراد بیارزش را قبول کردم، اما این وضعیت تغییر نکرد و به نتیجهای نرسیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.