گنجور

 
۵۱۰۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸۱

 

... بار سلاح عاریه مردان نمی کشند

دریا ز موج خویش زره پوش می شود

تلخی که نوش جان کنی آن را شود شکر ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸۹

 

... از زهدان خشک رسایی طمع مدار

سیل ضعیف واصل دریا نمی شود

چون گوشه ای نگیرد از ابنای روزگار ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰۶

 

... لعلش که گوشمال عقیق یمن دهد

دریا شهید عشق ترا شستشو نداد

شبنم چه داد لاله خونین کفن دهد ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۷

 

... در یک گشاد تیر به چندین نشان رسید

پوچ است چون حباب ز دریا بر آمده

حرف محبتی که ز دل بر زبان رسید ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۳

 

... از طول امل هر که دهد دام سرانجام

چون موج ز دریا خس و خاشاک برآرد

شد روی ترا پرده عصمت خط مشکین ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۷

 

... از شکوه همین موج سراپای زبان نیست

دریا ز صدف هم دل پر آبله دارد

ابلیس کند راهزنی پیشروان را ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۳

 

... در پله بینایی آشوب شناسان

دریا خطر سینه پر جوش ندارد

از خامشی من جگرخصم دو نیم است ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶۵

 

... در معرکه عشق دلیرانه متازید

بر صفحه دریا نتوان مشق شناکرد

اقرار نکردن به گنه عین گناه است ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶۶

 

... جان عجبی در تن ارباب طرب کرد

دریا نه کریمی است که بی خواست نبخشد

بیهوده صدف باز دهن را به طلب کرد ...

... پروانه بی غیرت ما روز به شب کرد

با کوزه سربسته ز دریا چه توان برد

محروم ز وصل تو مرا شرم وادب کرد ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸۱

 

... هر جا که شود خامه صایب گهرافشان

دریا ز صدف گوش محال است نگیرد

صائب تبریزی
 
۵۱۱۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸۴

 

... از بزم نفس سوخته مجمر بگریزد

اشکم چو عنان ریز نهد روی به دریا

دریا به نهانخانه گوهربگریزد

در حشر چو آهم علم شعله فرازد ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸۷

 

... آن خانه برانداز که همخانه من شد

دیگر نکشد منت خشک از لب دریا

ابری که تر از گریه مستانه من شد ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹۱

 

... در حلقه چشمی چه قدر جلوه کند حسن

گرداب ز دریا چه خبر داشته باشد

آن را که نبرده است برون بیخودی از خویش ...

... از زاهد بی مغز مجو معرفت حق

کف از دل دریا چه خبر داشته باشد

هرکس که نداده است ز کف دامن فرصت ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹۲

 

... نسبت به بدان در چه شمارندنکویان

دریا چه قدرآب گهرداشته باشد

صایب خبرش هست ز حال من بیدل ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰۹

 

... کار خرد از باده دیرینه بسازند

دریا به نظر تنگتر از چشم حباب است

کم ظرف کسانی که به گنجینه بسازند ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱۶

 

... غیر از گهر عشق که پاینده و باقی است

باقی همه چون موج ز دریا گذرانند

جمعی که نظر بسته گذشتند ازین باغ ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱۸

 

... آن را که درست است ارادت به توکل

بی کشتی نشکسته به دریاننشیند

هر جا که رود قافله در کار ندارد ...

... گر باد مرادست و گر باد مخالف

از جوش طرب سینه دریا ننشیند

از سینه کشیدن نفس سرد محال است ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۳

 

... از باد نفس غنچه پیکان نگشاید

گر عاشق لب تشنه شود واصل دریا

چون موج محال است که زنجیر نخاید ...

... قانع نکشد منت احسان ز کریمان

آب گهراز ریزش دریا نفزاید

صایب ز فراق تو ز گفتار برآمد ...

صائب تبریزی
 
۵۱۱۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۷

 

... قانع به دو عالم ندهد قطره خود را

دریا چه خیال است به چشم گهر آید

از صحبت نیکان نشود طینت بدنیک ...

صائب تبریزی
 
۵۱۲۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴۰

 

... طفلی که به دنبال من از خانه برآید

از موج محابا نکند شورش دریا

زنجیر کی از عهده دیوانه برآید ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۳۷۳