گنجور

 
صائب تبریزی

این اشک جگرگون چه اثرداشته باشد

پیداست که طفلی چه جگرداشته باشد

با هردوجهان عشق به یک دل نتوان باخت

یک خوشه محال است دو سرداشته باشد

بی برگ توکل بودآن کس که نشیند

در سایه نخلی که ثمر داشته باشد

آن کس که زصاحب نظران است چونرگس

بایدبه ته پای نظرداشته باشد

مانند حباب آن که ندارد به گره هیچ

از باد مخالف چه خطر داشته باشد

من بر سرآنم که به زلف تو زنم دست

تا سنبل زلف تو چه سرداشته باشد

بال قفس آلودسزاوارچمن نیست

این مرغ مگر بال دگرداشته باشد

فردوس چه دارد که دهد عرض به عاشق

نقشی مگر از روی تو برداشته باشد

نسبت به بدان در چه شمارندنکویان

دریا چه قدرآب گهرداشته باشد

صائب خبرش هست ز حال من بیدل

هرکس که عزیزی به سفر داشته باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بیدل دهلوی

چشمی‌ که بر آن جلوه نظر داشته باشد

یارب به چه جرات مژه برداشته باشد

هر دل‌که ز زخم تو اثر داشته باشد

صد صبح‌گل فیض به بر داشته باشد

عمری‌ست دکان نفس سوخته‌گرم است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
سعیدا

سیلی که در این راه گذر داشته باشد

از خانهٔ دیوانه خبر داشته باشد

آزردگی هیچ دلی را نپسندد

رحمی به دل خویش اگر داشته باشد

درمان دلم هیچ مپرسید ز جانان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه