کی دست کرم خواجه ز امساک برآرد
قارون چه خیال است سر از خاک برآرد
از طول امل هر که دهد دام سرانجام
چون موج ز دریا خس و خاشاک برآرد
شد روی ترا پرده عصمت خط مشکین
خون مشک چو گردد نفس پاک برآرد
چون فاخته مرغی که ز کوته نظران نیست
در بیضه سر از حلقه فتراک برآرد
چون چشم دهم آب ز رویی که حجابش
از خلوت آیینه عرقناک برآرد
از پنجه شیران نتوان طعمه ربودن
دل چون کسی از دست تو بیباک برآرد
در خون دل خود ز شفق غوطه زند صبح
تا یک دو نفس از جگر چاک برآرد
گلها همه تر دامن ومرغان همه بی شرم
زین باغ کسی چون نظر پاک برآرد
شد سلسله جنبان ستم حسن ترا خط
چون شعله که دست از خس و خاشاک برآرد
پیداست چه گل چیند ازین باغچه صائب
دستی که در ایام خزان تاک برآرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد
چون ذره مرا مهر تو از خاک برآرد
تا رفت گل روی تو از گلشن چشمم
مژگان در چشم از خس و خاشاک برآرد
شبها بسر خاک شهیدت نه چراغ است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.