صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۲
... چه درد خود کنی آلوده دوا ای دل
ز پوست غنچه برآمد ز سنگ لاله دمید
تو نیزاز ته دیوار تن برآ ای دل ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۳
... رخ تو چون نشود گلگل از توجه ما
ز سنگ لاله بروید زباغبانی دل
کجا شکسته مادر درست خواهی کرد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۰
... چون زلف تاب داده سنانی ز دود دل
چون لاله سرخ روست درین بوستانسرا
آن را که هست سوخته نانی ز دود دل ...
... از ما حذر که در دهن آتشین ماست
چون لاله داغ دیده زبانی ز دود دل
در تنگنای سینه من جلوه می کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۱
از سوختن زیاده شود برگ و بار دل
چون داغ لاله است درآتش بهار دل
ماهی ز آب بحر ندارد شکایتی ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۵
... صایب جواب آن غزل این که گفته اند
بلبل ز جام لاله ننوشد شراب گل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۶
... در بوته گداز درآمد گلاب شد
در آتش است لاله ز حسن مال گل
جز دیده پرآب که همراه خویش برد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۷
... غافل که بیش می شود از برگ بوی گل
در آتشم چو لاله ز پیشانی گشاد
از مشرب وسیع به تنگم چو بوی گل ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۳
... گل می کند صایب همان از سینه پر خون من
چندان که سازم داغ را چون لاله پنهان در بغل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۹
روی گرم لاله شد برق کتان توبه ام
سوخت استغفار را گل در دهان توبه ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹۱
ناف سوز لاله داغ مشکسود آورده ام
چون کنم در خانه دل آنچه بود آورده ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹۸
... در سخن آن شکرین گفتار را پیچیده ام
تن به خوی آتشین لاله رویان داده ام
در حریر شعله این طومار را پیچیده ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۰
... پیش چشم من سواد شهر خون مرده ای است
نقش خود چون لاله در دامان صحرا دیده ام
تیغ اگر از آسمان بر فرق من باریده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۲
... لخت دل بسیار از چشمم به دامن رفته است
داغ چندین لاله چون بهاری دیده ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۳
... تا مگر داغی به دست آرم درین بستانسرا
همچو برگ لاله سر تا پا جگر گردیده ام
نیست چون شبنم مرا مانع کسی از قرب گل ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱۲
... یک سر ناخن ز خار این چمن ممنون نیم
تازه رو از خون خود دایم چو داغ لاله ام
با سبکروحان گرانی کردن از انصاف نیست ...
... در گلستانی که من صایب نواسنجی کنم
گوش گل چون لاله گردد داغدار از ناله ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱۵
... می مکد انگشت ساقی را لب پیمانه ام
گرچه چشم نوبهار از لاله من روشن است
باده را می سوزد از لب تشنگی پیمانه ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱۹
... ناخن شیر از جگرها می دماند کینه ام
لاله زاری در جگر دارم ز زخم مشک سود
می چکد چون نافه خون از خرقه پشمینه ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۲
... خارخشکم دودمان گلخن از من روشن است
روشناس لاله و گل همچو شبنم نیستم
گل افتد از پنبه راحت به چشم داغ من ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۴
... همچو داغ عشق می جویم دل صد پاره ای
لاله هر باغ و شمع هر شبستان نیستم
با خس و خاشاک عالم تازه رو برمی خورم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴۲
... بود اقلیم جنون در حلقه فرمان من
ناف سوز لاله داغ مشکسودی داشتم
این زمان چون غنچه خاموشم و گرنه پیش ازین ...