گذشت عمر ازین خاکدان برآ ای دل
چه همچو سنگ نشان مانده ای به جا ای دل
جدا ز جسم چو بی اختیار خواهی شد
به اختیار نگردی چرا جدا ای دل
به باد داد هوا صد هزار سرچو حباب
چه می زنی به گره هر نفس هوا ای دل
شود چو پرده بیگانگی حجاب ترا
به هر چه غیر خدا گردی آشنا ای دل
جمال شاهد مقصود چشم برراه است
چرا نمی دهی آیینه را جلا ای دل
برون نرفته ز خود پشت رابه دنیا کن
مباد حشر شوی روی بر قفا ای دل
شود به صبر دوا دردهای بی درمان
چه درد خود کنی آلوده دوا ای دل
ز پوست غنچه برآمد ز سنگ لاله دمید
تو نیزاز ته دیوار تن برآ ای دل
به هر که بود درین عالم آشنا گشتی
چرا به خویش نمی گردی آشنا ای دل
اگر نه از تو دلارام برده است آرام
چرا قرار نگیری به هیچ جا ای دل
نه برق در تو نه باد جهان نورد رسد
به این شتاب کجا می روی کجا ای دل
به خون خویش اگر تشنه نیستی چون شیر
زنی برای چه سر پنجه با قضا ای دل
ترا چو آه سحر گاه گرهگشایی هست
به کار خویش فرو مانده ای چرا ای دل
غریق را نتواند غریق دست گرفت
چه می بری به کسی هردم التجا ای دل
درین سفر که زریگ روان خطر بیش است
مشو ز صائب بی دست وپا جدا ای دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نکات بنیادی زندگی و حالت روحی انسان میپردازد. شاعر به دل (روح) یادآوری میکند که عمرش در حال گذر است و نباید مانند سنگ بیتحرک بماند. او اشاره میکند که جدا شدن از جسم طبیعی است و warns از گرفتارشدن در دنیا و عدم آشنا شدن با خدا. شاعر از دل میخواهد که به جایی برود و خودش را بشناسد و نگذارد که در زنجیر دردهای بیپایان بماند. همچنین تأکید میشود که دل نباید در رفتارهای خود درماندگی را بپذیرد و باید با صبر مشکلات را حل کند. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که در این سفر زندگی، باید از افرادی که در اطراف هستند فاصله نگیرد و به دنبال حقیقت باشد.
هوش مصنوعی: عمر از این دنیای خاکی گذشت، اما تو، ای دل، چرا همچنان به سختی و بیتحولی مثل سنگ باقی ماندهای؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی خود را از جسم جدا کنی و بیاختیار شوئی، چرا به اختیار خود را جدا میکنی، ای دل؟
هوش مصنوعی: هوا سرشار از حبابهای زیبا و بیشمار است. ای دل، چرا اینقدر به هر دم و بازدم خود گیر میدهی؟
هوش مصنوعی: وقتی که پرده بیگانگی از مقابل چشمانت کنار برود، به هر چیز جز خدا، آشنا و وابسته میشوی، ای دل.
هوش مصنوعی: زیبایی آن محبوب مورد نظر منتظر است تا خود را به نمایش بگذارد، پس چرا دل، آینه را دوباره جلا نمیدهی؟
هوش مصنوعی: ای دل، مبادا از خودت خارج شوی و به دنیا روی بیاوری، که در آن صورت در قیامت خواهی دید که رویت را به پشت کردهای.
هوش مصنوعی: با صبر کردن میتوان بر دردهای بیدرمان غلبه کرد. اما ای دل، چرا باید خود را به دردهای این روش درمانی آلوده کنی؟
هوش مصنوعی: از دل تنگی و مشکلات بیرون بیا و به زندگی خود رنگ و بویی تازه ببخش، مانند غنچهای که از پوست خود بیرون میآید و لالهای که از دل سنگها سر برمیآورد. تو نیز باید از موانع عبور کنی و به رشد و شکوفایی خود ادامه دهی.
هوش مصنوعی: هر کسی را در این دنیا که با او آشنا شدی، چرا خودت را فراموش کردهای و با خودت آشنا نمیشوی، ای دل؟
هوش مصنوعی: اگر دلدار تو آرامش را از من گرفته، پس چطور میتوانم در جایی دیگر قرار و آرامش پیدا کنم، ای دل؟
هوش مصنوعی: نه نور و نه وزش باد، هیچکدام نمیتواند به این سرعت به تو رسیدگی کند. کجا میروی، ای دل؟
هوش مصنوعی: اگر به خون خود تشنه نیستی، پس چرا با سر پنجه خود با تقدیر میجنگی؟ مانند شیری که به دنبال طعمهاش میگردد، پس دلیل این همه مبارزه چیست؟
هوش مصنوعی: مثل آه سحرگاه تو هم توانایی حل مشکلات را داری. چرا ای دل، در کار خود متوقف ماندهای؟
هوش مصنوعی: انسانی که غرق شده است نمیتواند به کسی کمک کند، پس چرا همیشه به دیگران درخواست کمک میکنی، ای دل؟
هوش مصنوعی: در این سفر پرخطر، ای دل، بیاحتیاط و بدون آمادگی از صائب جدا نشو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل
بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل
غلام تست هزار آفتاب و چشم و چراغ
ز پرتو تو ظلالست جانها ای دل
نهایتیست که خوبی از آن گذر نکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.