این منم در دست زلف یار را پیچیدهام
در سخن آن شکرینگفتار را پیچیدهام
تن به خوی آتشین لالهرویان دادهام
در حریر شعله این طومار را پیچیدهام
سر اگر خواهند از من بیتامل میدهم
بهر وا کردن من این دستار را پیچیدهام
عاجزم در باز کردنهای آن بند قبا
من که قفل سد در گلزار را پیچیدهام
چون نفس صائب نیاید سرمهآلود از جگر
کمعنان آه آتشبار را پیچیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و شوق خود به یار سخن میگوید و احساساتش را به تصویر میکشد. او در دستان یار گم شده و در کلماتش زیبایی را میپیچد. او به عشقش مانند آتش میسوزد و با وجود دشواریها، حاضر است جانش را برای آنچه که به دست آورده، فدای کند. شاعر از بندها و محدودیتهایی که دارد، مینالد و ابراز میکند که در تلاش برای رهایی از این قیدهاست. نهایتا، او به عمق احساساتش اشاره دارد که نمیتواند از آنها بگریزد.
هوش مصنوعی: من در سخن خود به زلف یار اشاره کردهام و به زیباییهای گفتار او پرداختهام.
هوش مصنوعی: من وجودم را به زیبایی آتشین دختران لالهگون سپردهام و در حریر شعله، این داستان را پیچیدهام.
هوش مصنوعی: اگر بخواهند سرم را ببرند، بدون درنگ این کار را میکنم، زیرا برای رهایی از این دستار پیچییدهام.
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا بند قبا و مشکلات شخصیام را باز کنم، اما در عین حال به دلایل مختلف نمیتوانم از موانع و قفلهایی که در مسیرم وجود دارد عبور کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که نفس شاعر به طرز غمانگیزی از دل برنمیخیزد، من آه و نالهای از دل آتشین خود را دور کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.