گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم
جوهر تیغم ز پیچ و تاب درهم نیستم
جنگ دارد طرز من با مردم این روزگار
در میان عالمم وز اهل عالم نیستم
خارخشکم دودمان گلخن از من روشن است
روشناس لاله و گل همچو شبنم نیستم
گل افتد از پنبه راحت به چشم داغ من
زیر بار چوب نرمیهای مرهم نیستم
یک سر سوزن تعلق نیست با دنیا مرا
در تجرد کمتر از عیسی مریم نیستم
نیستم داغ عزیزان، چند سوزم بی سبب
در کشاکش چند باشم زلف ماتم نیستم
بس که بر حسن گلو سوز تو دل می سوزدم
در حرم ایمن ز چشم شور زمزم نیستم
زین گلستان گل صائب خوشم افتاده است
تا نباشم در یمان خار خرم نیستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر ابراز میکند که اگرچه زندگی بر وفق مراد او نیست و چرخ ایام به نفع او نمیچرخد، اما از غم و افسردگی دور است. او میگوید که در مبارزه با مردم زمانهاش، خود را جدا از آنها میداند و به نوعی فردی خاص است. همچنین، شاعر به صلح و آرامش درون خود اشاره میکند و بیان میکند که به دنیا و تعلقات آن وابستگی ندارد. او خود را در پردهای از درد و غم میبیند، اما اعتراف میکند که از عواطف شدید نسبت به عزیزانش رنج میبرد. در پایان، او به زیباترین گلها اشاره میکند و نشان میدهد که تا زمانی که در این زندگی باشد، از لذتهای واقعی و خوشیها دور نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر چرخ روزگار به خواستهام نپلدد، نگران نیستم، زیرا من از پیچ و تابهای زندگی متضرر نخواهم شد و در عمق وجودم ثابت و مقاوم هستم.
هوش مصنوعی: من با مردم این زمان سر سازگاری ندارم و در میان این دنیا هستم اما جزو اهل آن نیستم.
هوش مصنوعی: من با اینکه شبیه گیاهان زیبا نیستم و ظاهرم خشک و بیروح به نظر میآید، اما ریشهام و اصل و نسبم روشن و مشخص است؛ به طوری که حال و هوای لاله و گل را میشناسم، هرچند که خودم به زیبایی آنها نیستم.
هوش مصنوعی: گل از پنبه میافتد و راحتی به چشمهای داغ من میآید، اما زیر فشار چوب، نمیتوانم آرامش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در دل من هیچ وابستگی به دنیا وجود ندارد و من در زهد و بینیازی، هیچگاه به اندازه عیسی مریم دلبسته نیستم.
هوش مصنوعی: من در معرض درد و غم عزیزان خود نیستم، پس چرا بدون دلیل در این کشمکشها بسوزم؟ چرا باید در این زنجیر غم بمانم؟
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی تو، دل من چنان میسوزد که دیگر در مکان امن و آرامش هم نمیتوانم خود را از نگاه بد حراست کنم و از آب زلال زمزم بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: از این گلستان، زیبایی گل صائب مرا بسیار خوشحال کرده است؛ اما زمانی که در این مکان نباشم، خار خرم برای من هیچ معنایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بسربازی ز شمع مجلست کم نیستم
چیست جرم من که در بزم تو محرم نیستم
گر مقیم روضه کویت شدم منعم مکن
ذره خاکم تصور کن که آدم نیستم
در جهان جز من خریدار جفایت نیست کس
[...]
جنت از رضوان، که من زان روضه خرم نیستم
سیر چشمم در پی میراث آدم نیستم
خوردنم غیر از ندامت نیست بر خوان عمل
چند گیرم در دهان انگشت، خاتم نیستم
هرگز از فوت مرادی ناله از من سر نزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.