گنجور

 
۴۱۲۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۸

 

... مرا بپرس کجا برد آن طرف که ندانی

بدان رواق رسیدم که ماه و چرخ ندیدم

بدان جهان که جهان هم جدا شود ز جهانی ...

مولانا
 
۴۱۲۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۹

 

... بکش کمان زمان را که سخت سخته کمانی

نه چرخ زهر چشاند نه ترس و خوف بماند

چو دل ثنای تو خواند که شاه امن و امانی

به چرخ سینه برآیی هزار ماه نمایی

یکی بدان که تو اینی یکی بدان که تو آنی

تو راست چرخ چو چاکر تو مه نباشی و اختر

هزار ماه منور ز آستین بفشانی ...

مولانا
 
۴۱۲۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۲

 

... اگر به خوک از آن خیک جرعه ای بدهی

به پیش خوک کند شیر چرخ آحادی

چو نام باده برم آن توی و آتش تو ...

مولانا
 
۴۱۲۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۴

 

... ز خاک تیره ندیدم به غیر تاریکی

ز پیر چرخ ندیدم به غیر مکاری

فروگذاشته ای شست دل در این دریا ...

مولانا
 
۴۱۲۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۶

 

... به آفتاب جلال خدای بی همتا

نیافت چون تو مهی چرخ ازرق سفری

تمام این تو بگو ای تمام در خوبی ...

مولانا
 
۴۱۲۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۷

 

... به هر خمی که درآیی از او نشان گیری

ز شیر چرخ گریزی به برج گاو روی

خری شوی به صفت راه کهکشان گیری ...

مولانا
 
۴۱۲۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۰

 

اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری

به جان من که نترسی و هیچ غم نخوری ...

مولانا
 
۴۱۲۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۹

 

... هزار عقل ببندی به هم بدو نرسد

کجا رسد به مه چرخ دست یا پایی

فلک به طمع گلو را دراز کرد بدو ...

... که شد ز نقل خوشش کام نیشکرخایی

بیامدیم دگربار سوی آن چرخی

که جان چو رعد زند در خمش علالایی ...

مولانا
 
۴۱۲۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۴

 

... به مکر راه زن صد هزار طراری

به گوش چرخ چه گفتی که یاوه گرد شده ست

به گوش ابر چه گفتی که کرد درباری ...

مولانا
 
۴۱۳۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۰

 

... چو عزم بحر کند نوح کشتی اش باشی

رود به چرخ مسیحا تو نردبان باشی

گهی چو عیسی مریم طبیب جان گردی ...

مولانا
 
۴۱۳۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۵

 

... تن تو حیله شدی سر به سر ز ما رستی

بریخت بر من از آن می که چرخ پست شدی

اگر ز جرعه آن می دمی بخوردستی ...

مولانا
 
۴۱۳۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۰

 

جان جان مایی خوش تر از حلوایی

چرخ را پر کردی زینت و زیبایی

دایه هستی ها چشمه مستی ها ...

مولانا
 
۴۱۳۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۴

 

... انظر الی ملک فی صورت البشری

این روح گرد بدن چون چرخ گرد زمین

فالجسم جامده و الروح فی السفری ...

مولانا
 
۴۱۳۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۳

 

... چو رنجور والله که آن زور داری

که بر چرخ آیی قمر را ببندی

گر آن روی چون مه به گردون نمایی ...

مولانا
 
۴۱۳۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۶

 

... دلم چون ستاره شبی در نظاره

به هر برج می شد به چرخ معانی

چو در برج عشاق پا درنهاد او ...

مولانا
 
۴۱۳۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۵

 

با چرخ گردان تیره هوایی

دارد همیشه قصد جدایی ...

مولانا
 
۴۱۳۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۴

 

... باده کهنه پیر راه تو بود

رو که از چرخ پیر وارستی

ساقی انصاف حق به دست توست ...

مولانا
 
۴۱۳۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۳

 

... آهوی مشک ناف من برهد

ناگه از دام چرخ مکاری

جان بر جان های پاک رود ...

... شمس تبریز کز شعاع ویست

شمس همراه چرخ دواری

مولانا
 
۴۱۳۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۵

 

... غیرک یا اصلی یا معدنی

هرچه کند چرخ مطوق بود

جز تو که بنیاد بقا می کنی ...

مولانا
 
۴۱۴۰

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » اول

 

... بی دست و بی دل می شوم چون دست بر من می زنی

نی چرخ دانم نی سها نی کاله دانم نی بها

با اینک نادانم مها دانم که آرام منی ...

مولانا
 
 
۱
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۴۹۲