روزن دل! آه چه خوش روزنی
یا تو مگر روزن یار منی
عمرک یا نخلة هل تأذنی
نحو جنی غصنک کی نجتنی
روزن آن خانه اگر نیستی
پس تو ز چه روی چنین روشنی
کل سراج حدث ینطفی
غیرک یا اصلی یا معدنی
هرچه کند چرخ مطوق بود
جز تو که بنیاد بقا میکنی
اتخذ الحرص هنا مسکنا
دونک یا نفس فلا تسکنی
دانهٔ دامست، چرا میخوری؟!
آهن سردست، چرا میزنی؟!
شربة اهوائک مسمومة
حیلة اعدائک فیالمکمن
سخته کمانیست، پس این کمین
بر پر! چون تیر، چرا ایمنی؟!
قد نفد العمر وضاقالمدی
خذ بیدالهالک یا محسنی
گر دو جهان ملک شود مرمرا
بیتو گدایم، نشوم من غنی
غیر سنا وجهک لا نشتهی
ای وسوی عشقک لا نقتنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشق و longing (عطا) خود میپردازد. او به "روزن" اشاره میکند که نماد ارتباط با معشوق و یار اوست. شاعر از عمر و زمان میگوید و خواستهاش را برای نزدیک شدن به محبوب ابراز میکند. او به کنایه از بیفایده بودن زندگی بدون یار میگوید و اینکه هیچ چیز به جز معشوق نمیتواند ارزش کارش را بالا ببرد. در ادامه، شاعر به احساساتش در مواجهه با مشکلات و مصائب و ناتوانی در دوری از محبوب اشاره میکند. در نهایت، او تأکید میکند که حتی اگر دنیا را به دست آورد، بدون وجود محبوب، فقیر و ناتوان است.
هوش مصنوعی: روزنه دل! آه چقدر زیبا و خوشنما هستی، آیا تو همان روزنهای نیستی که به خاطر یارم به وجود آمدهای؟
هوش مصنوعی: ای عمر، ای درخت خرما، آیا اجازه میدهی به سوی میوههای تو بروم تا تو را به دست آورم؟
هوش مصنوعی: اگر در آن خانه نیستی، پس چرا چنین نور و روشنی را به نمایش میگذاری؟
هوش مصنوعی: هر چراغی روزی خاموش میشود، جز تو ای اصل و ماهیت واقعی.
هوش مصنوعی: هر آنچه در دنیا اتفاق میافتد و تغییر میکند، قانون و قضا و قدر است؛ اما تو کسی هستی که اصل و ریشهٔ جاودانگی و ماندگاری را به وجود میآوری.
هوش مصنوعی: ای نفس، حرص و طمع را در خود جای نده و به آن وابسته مشو.
هوش مصنوعی: چرا غذایی را که در دام است میخوری؟ چرا به چیزی که سرد و بیحالت است ضربه میزنی؟
هوش مصنوعی: نوشیدنی خواستههایت تو را مسموم میکند و ترفندهای دشمنان در کمیناند.
هوش مصنوعی: سختی و ناپایداری دنیا مانند کمان است که بر روی پر عادت کرده، بر اثر فشار تیر میتواند به سمت خطر برود. از این رو، در چنین وضعیتی، چرا باید احساس امنیت کنیم؟
هوش مصنوعی: زندگی به پایان رسیده و زمان به تنگی افتاده است، ای نیکوکار، دست کسی که در حال هلاکت است را بگیر.
هوش مصنوعی: اگر همهی دنیا و مملکتها به من تعلق پیدا کنند، با این حال بدون تو من خود را فقیر میبینم و غنی نمیشوم.
هوش مصنوعی: غیر از نور چهرهات هیچ چیز دیگری را نمیخواهم و به جز عشق تو هیچ چیزی برایم ارزش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده مشغول به ناکردنی،
گرد جهان بیهده تا کی دنی؟
آهن اگر چند گران شد، تورا
سلسله بایدت ازو ده منی
چونکه نشوئی به خرد روی جهل
[...]
ای فلک ار جای فرشته شدی
چند از این عادت اهریمنی
هر چه خوری از نفس من خوری
وآنچه زنی بر جگر من زنی
خون رود از دیده من روز و شب
[...]
قصد کمین کرده کمند افکنی
سیم زره ساخته روئین تنی
در دل من پردهٔ نو میزنی
ای دل و ای دیده و ای روشنی
پرده توی وز پس پرده توی
هر نفسی شکل دگر میکنی
پرده چنان زن که بهر زخمهٔ
[...]
تا چو نظر جانب او افکنی
دیده شود هر چه بود دیدنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.