خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری
چه جای غم که ز هر شادمان گرو ببری
فرشتهای کنمت پاک با دو صد پر و بال
که در تو هیچ نماند کدورت بشری
نمایمت که چگونهست جان رسته ز تن
فشانده دامن خود از غبار جانوری
در آن صبوح که ارواح راح خاص خورند
تو را خلاص نمایم ز روز و شب شمری
قضا که تیر حوادث به تو همیانداخت
تو را کند به عنایت از آن سپس سپری
روان شدهست نسیم از شکرستان وصال
که از حلاوت آن گم کند شکر شکری
ز بامداد بیاورد جام چون خورشید
که جزو جزو من از وی گرفت رقص گری
چو سخت مست شدم گفت هین دگر بدهم
که تا میان من و تو نماند این دگری
بده بده هله ای جان ساقیان جهان
کرم کریم نماید قمر کند قمری
به آفتاب جلال خدای بیهمتا
نیافت چون تو مهی چرخ ازرق سفری
تمام این تو بگو ای تمام در خوبی
که بسته کرد مرا سکر باده سحری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی عاشقانه و روحانی میپردازد که شاعر به محبوب خود وعده میدهد تا او را از غم و اندوه دور کند. او میخواهد محبوبش را چون فرشتهای پاک و بیکدورت بسازد و نشان دهد که چگونه روح از تن جدا میشود. شاعر از نیکوییهای وصال و لذتهای معنوی سخن میگوید و به محبوبش وعده میدهد که در عالم محبت، دیگر هیچ غمی وجود ندارد. همچنین از مستی عشق و حالاتی که رسیدن به معشوق ایجاد میکند، یاد میکند و این بادهی عشق را که سرمستی و شوری ایجاد میکند، توصیف میکند. در نهایت، شاعر به وصف جلال و زیبایی خداوند و فضایل محبوبش میپردازد.
هوش مصنوعی: من تو را مینوشانم تا دیگر غم را احساس نکنی، چه دلیلی برای غمگین بودن وجود دارد وقتی که تو میتوانی از هر شادی بهرهمند شوی؟
هوش مصنوعی: میخواهم تو را همچون یک فرشته بیارایم، با بالهایی بزرگ و زیبا، تا هیچ نشانهای از ناخالصی انسانی در وجودت باقی نماند.
هوش مصنوعی: میخواهم به تو نشان دهم که چگونه روحی که از بدن جدا شده، دامن خود را از گرد و غبار دنیا پاک کرده است.
هوش مصنوعی: در آن صبحی که روحهای خاص از آن بهرهمند میشوند، من تو را از روز و شب رها میکنم.
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت مانند تیرهایی از حوادث هستند که به سمت تو پرتاب میشوند، اما تو با کمک و لطف الهی از آنها در امان خواهی ماند و محافظت خواهی شد.
هوش مصنوعی: نسیم شاداب و لطیفی از باغ مهر و محبت وزیده که آنقدر شیرین و دلپذیر است که میتواند طعم شیرینی را برای همیشه فراموش کند.
هوش مصنوعی: از صبح زود، جامی آوردند که مانند خورشید میدرخشید و من از آن شراب، جز به جز وجودم را رقصان گرفتم.
هوش مصنوعی: زمانی که به شدت به مستی فرو رفته بودم، گفت که دیگر نمیتوانم چیزی به تو بدهم، زیرا نمیخواهم هیچ چیز بین من و تو فاصله ایجاد کند.
هوش مصنوعی: ای جان، به من بگو که ساقیان در این دنیا چقدر مهربان و بخشنده هستند. آنها مانند ماهی در آسمان به زیبایی درخشش دارند و لطفشان را نثار میکنند.
هوش مصنوعی: به خورشید عظمت خدای یکتا مانند تو که مانند مهدی در آسمان است، کسی نرسیده و نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: ای بهترین و کاملترین، تو بگو که چگونه شد که مستی ناشی از شراب سحری مرا به خود وابسته و مجذوب کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.