اگر ز حلقه این عاشقان کران گیری
دلت بمیرد و خوی فسردگان گیری
گر آفتاب جهانی چو ابر تیره شوی
وگر بهار نوی مذهب خزان گیری
چو کاسه تا تهیی تو بر آب رقص کنی
چو پر شدی به بن حوض و جو مکان گیری
خدای داد دو دستت که دامن من گیر
بداد عقل که تا راه آسمان گیری
که عقل جنس فرشتهست سوی او پوید
ببینیش چو به کف آینه نهان گیری
بگیر کیسه پرزر باقرضواالله آی
قراضه قرض دهی صد هزار کان گیری
به غیر خم فلک خمهای صدرنگ است
به هر خمی که درآیی از او نشان گیری
ز شیر چرخ گریزی به برج گاو روی
خری شوی به صفت راه کهکشان گیری
وگر تو خود سرطانی چو پهلوی شیری
یقین ز پهلوی او خوی پهلوان گیری
چو آفتاب جهان را پر از حیات کنی
چو زین جهان بجهی ملک آن جهان گیری
برآ چو آب ز تنور نوح و عالمگیر
چرا تنور خبازی که جمله نان گیری
خموش باش و همیتاز تا لب دریا
چو دم گسسته شوی گر ره دهان گیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.