گنجور

 
۴۰۲۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۸

 

... عجب آن کیست چو شمس و چو قمر بر سر کو

آنک در زلزله او است دو صد چون مه و چرخ

و آنک که در سلسله او است دو صد سلسله مو ...

مولانا
 
۴۰۲۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۳

 

... ز آنک اکسیر است جان را کان تو

گاو و بزغاله و بره گردون چرخ

باد ای ماه بتان قربان تو ...

مولانا
 
۴۰۲۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۱

 

... گرد او را پاسبانی درنیافت

کش زبون گشته ست چرخ تندخو

بر سر زخم آمد افلاطون عقل ...

مولانا
 
۴۰۲۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۱

 

... نیکو است حال ما که نکو باد حال تو

خوش باد دور چرخ کز او زاد وقت تو

جان و سر تو یار که اندر دماغ ماست ...

مولانا
 
۴۰۲۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵

 

... ظل تو پاینده باد ماه تو تابنده باد

چرخ تو را بنده باد از چه رمیدی بگو

عشق مرا گفت دی عاشق من چون شدی ...

مولانا
 
۴۰۲۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۱

 

... چو در دشت آیم بود روضه او

چو وا چرخ آیم بود اختر او

چو در صبر آیم بود صدر او ...

مولانا
 
۴۰۲۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۶

 

ای جبرییل از عشق تو اندر سما پا کوفته

ای انجم و چرخ و فلک اندر هوا پا کوفته

تا گاو و ماهی زیر این هفتم زمین خرم شده ...

... کو او و کو بیچاره ای کو هست در تقلید خود

در خون خود چرخی زده و اندر رجا پا کوفته

با این همه او به بود از غافل منکر که او ...

مولانا
 
۴۰۲۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۸

 

... ای چشم ما از گوهرت افزون ز دریا آمده

چرخ و زمین آیینه ای وز عکس ماه روی تو

آن آینه زنده شده و اندر تماشا آمده ...

مولانا
 
۴۰۲۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۶

 

... زهر گرفته در دهان قند و نبات ریخته

مست و خراب این چنین چرخ ندانی از زمین

از پی آب پارگین آب فرات ریخته ...

مولانا
 
۴۰۳۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۷

 

... جام میی که تابشش جان ببرد ز مشتری

چرخ زند ز بوی او بر سر چرخ سنبله

کوه از او سبک شده مغز از او گران شده ...

مولانا
 
۴۰۳۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۰

 

... خیالش نور خورشیدی که اندر جان ها افتد

جمالش قرص خورشیدی به چارم چرخ تازنده

نمک را در طعام آن کس شناسد در گه خوردن ...

مولانا
 
۴۰۳۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۵

 

... بیار آن جام پرآتش که تا ما درکشیمش خوش

به عشق روی آن مه وش برون از چرخ و استاره

بزن آتش به کشت من فکن از بام طشت من ...

مولانا
 
۴۰۳۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۹

 

... فسونگرم می خوانی حکایت های شوریده

به دم در چرخ می آری فلک ها را و گردون را

چه باشد پیش افسونت یکی ادراک پوسیده ...

مولانا
 
۴۰۳۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۳

 

... فریاد رس ای جانان ما را ز گران جانان

ای از عدمی ما را در چرخ درآورده

خاموش سخن می ران زان خوش دم بی پایان ...

مولانا
 
۴۰۳۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۴

 

هر روز پری زادی از سوی سراپرده

ما را و حریفان را در چرخ درآورده

صوفی ز هوای او پشمینه شکافیده ...

مولانا
 
۴۰۳۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۶

 

... از نیست سوی هستی ما را کی کشد خنده

خنده پدر و مادر در چرخ درآوردت

بنمود به هر طورت الطاف احد خنده ...

مولانا
 
۴۰۳۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۲

 

... آراسته خود را و به بازار دویده

بر چرخ ز شادی جمال تو عروسی است

ای همچو کمان جان تو در غصه خمیده ...

مولانا
 
۴۰۳۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۴

 

ای طبل رحیل از طرف چرخ شنیده

وی رخت از این جای بدان جای کشیده ...

... این ها همه سهل است اگر مرغ ضمیرت

بر چرخ پریده بود و دام دریده

صورت چه کم آید چه برد جان به سلامت ...

مولانا
 
۴۰۳۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۱

 

... آبی برزن که آتش دل

بر چرخ همی زند زبانه

در دست همیشه مصحفم بود ...

... نه از خنب فلان و یا فلانه

ماهی ز کنار چرخ درتافت

گم گشت دلم از این میانه ...

مولانا
 
۴۰۴۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۶

 

... ماند این دم گرم شعله خواره

چون چرخ حریف آفتابیم

پنهان نشویم چون ستاره ...

مولانا
 
 
۱
۲۰۰
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۴۹۲