مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگو
ما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگو
ای شه و سلطان ما ای طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو
نرگس خمار او ای که خدا یار او
دوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگو
ای شده از دست من چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو آنچ گزیدی بگو
عید بیاید رود عید تو ماند ابد
کز فلک بیمدد چون برهیدی بگو
در شکرستان جان غرقه شدم ای شکر
زین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگو
میکشدم می به چپ میکشدم دل به راست
رو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگو
می به قدح ریختی فتنه برانگیختی
کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو
شور خرابات ما نور مناجات ما
پرده حاجات ما هم تو دریدی بگو
ماه به ابر اندرون تیره شدهست و زبون
ای مه کز ابرها پاک و بعیدی بگو
ظل تو پاینده باد ماه تو تابنده باد
چرخ تو را بنده باد از چه رمیدی بگو
عشق مرا گفت دی عاشق من چون شدی
گفتم بر چون متن ز آنچ تنیدی بگو
مرد مجاهد بدم عاقل و زاهد بدم
عافیتا همچو مرغ از چه پریدی بگو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی گفتمان و پرسش درباره عشق و حالاتی است که در آن شاعر از مطرب (موسیقیدان) میخواهد تا از تجربیاتش بگوید. شاعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند و از او میخواهد تا جزئیات بیشتری از جذبهها و احساساتش را بیان کند. او از نرگس خمار و شکر در شکرستان جان خود یاد میکند و به احساسات درونی و شور و شوقی که در زندگیاش تجربه کرده، اشاره میکند. در مجموع، این شعر به تأمل درباره عشق، زیبایی و دوستی میپردازد و شاعر از مطرب میخواهد تا از لحظات شیرین و بیداریهای معنوی خود بگوید.
هوش مصنوعی: ای نوازندهی ماهتاب، هر آنچه شنیدی برای ما بگو. ما همه در این راز شریک هستیم، پس آنچه دیدی را هم برایمان بازگو کن.
هوش مصنوعی: ای فرمانروای ما، ای شادی و سرور ما، در دل ما چه اتفاقی افتاده که در حریم وجودمان به سر میبری، بفرما!
هوش مصنوعی: نرگس خوابآلود او، ای کسی که خدا کمککار اوست، دیشب از باغ او هر چه چیدید، بفرما.
هوش مصنوعی: ای که به خاطر خوشحالی و سرمستی من، از دستم رفتهای، تو که تمام خوبیها را دیدهای، بگو چه کردی؟
هوش مصنوعی: زمانی که عید فرا میرسد، عید تو همیشه در خاطر خواهد ماند، چون از آسمان و بدون کمک، به سوی آزادی رفتهای. بگو که چه خبر است.
هوش مصنوعی: من در دنیایی پر از شیرینی و نشاط غرق شدم، ای شیرینی! اگر تو از این دنیای شیرین چیزی چشیدهای، بگو.
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که همچنان قلبم به سمت راست میرود و مشغول کشمکش و حرکت است. تو هم بگو چه تجربهای داشتی؟
هوش مصنوعی: تو که شراب را در جام ریختی و شور و حشر ایجاد کردی، چه رمزی در این کار نهفته است که راه ورود به میخانه را به ما نشان بدهی؟
هوش مصنوعی: شور و شوق جایی که ما هستیم، روشنی دعای ماست و حجاب نیازهای ما را هم تو شکستهای، بگو.
هوش مصنوعی: ماه در دل ابر پنهان شده و من از تو میخواهم که، ای ماهی که از دل ابرها دور و روشنایی، سخن بگویی.
هوش مصنوعی: باشد که سایهات همیشه پایدار بماند و نور تو همیشه درخشان باشد. ای چرخ روزگار، من بندگی تو را بر عهده میگیرم. چرا از من دوری کردی؟ تو را از چه چیزی میترساند؟
هوش مصنوعی: عشق به من گفت: "عاشق من چطور شدی؟" من جواب دادم: "به خاطر اینکه به آنچه که به تو وابسته است، آشنا شدم."
هوش مصنوعی: مرد مجاهدی بودم که عاقل و زاهد نیز بودم. حالا بگو که چرا مثل پرنده از این وضعیت راحتی فرار کردی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.