گنجور

 
۳۷۶۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳

 

... اگر تو حلقه به گوش تکینی ای مولا

چنانک حلقه به گوش است چرخ را این خاک

چنانک حلقه به گوش است روح را اعضا ...

مولانا
 
۳۷۶۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷

 

... اگر عصاش نباشد وگر ید بیضا

چگونه چرخ نگردد بگرد بام و درش

که آفتاب و مه از نور او کنند سخا ...

مولانا
 
۳۷۶۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹

 

... که برد صبر و قرارم چه خوش بود به خدا

امانتی که به نه چرخ در نمی گنجد

به مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا ...

مولانا
 
۳۷۶۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱

 

... خدای داند تا چیست عشق را سودا

چو گوش چرخ و زمین و ستاره در کف توست

کجا روند همان جا که گفته ای که بیا ...

مولانا
 
۳۷۶۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲

 

... چشم خوشش بر خلل چشم ها

پس لمن الملک برآید به چرخ

کو ملکان خوش زرین قبا ...

مولانا
 
۳۷۶۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰

 

چرخ فلک با همه کار و کیا

گرد خدا گردد چون آسیا ...

مولانا
 
۳۷۶۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳

 

... می منم خود که نمی گنجم در خم جهان

برنتابد خم نه چرخ کف و جوش مرا

می مرده چه خوری هین تو مرا خور که می ام ...

مولانا
 
۳۷۶۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴

 

... برون ست از زمین و آسمان آب

تو هم بیرون رو از چرخ و زمین زود

که تا بینی روان از لامکان آب ...

مولانا
 
۳۷۶۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷

 

... بگریسته آسمان همه شب

گر چرخ بگرید و بخندد

آن جذبه خاک باشد اغلب ...

... صد باغ به خنده مذهب

من بودم و چرخ دوش گریان

او را و مرا یکی ست مذهب ...

مولانا
 
۳۷۷۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳

 

... تا که معدن گردی ای کان عیوب

چون بسوزی پر شود چرخ از بخور

چون بسوزد دل رسد وحی القلوب ...

مولانا
 
۳۷۷۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱

 

... تا روز بر دیوار ما بی خویشتن سر می زده ست

چرخ و زمین گریان شده وز ناله اش نالان شده

دم های او سوزان شده گویی که در آتشکده ست ...

مولانا
 
۳۷۷۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲

 

... واله شده مرغان که چه دام ست و چه دانه ست

این خواجه چرخ ست که چون زهره و ماه ست

وین خانه عشق است که بی حد و کرانه ست ...

مولانا
 
۳۷۷۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵

 

... خداوندی شمس الدین تبریز

ورای هفت چرخ نیلگونست

به زیر ران او تقدیر رامست ...

مولانا
 
۳۷۷۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱

 

... محمد باز از معراج آمد

ز چارم چرخ عیسی دررسیدست

هر آن نقدی کز این جا نیست قلبست ...

مولانا
 
۳۷۷۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶

 

... زان روی که عشق شمع دل هاست

پا بر سر چرخ هفتمین نه

کاین عشق به حجره های بالاست ...

مولانا
 
۳۷۷۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳

 

... ور تو پنداری مرا بی تو قراری هست نیست

ور تو گویی چرخ می گردد به کار نیک و بد

چرخ را جز خدمت خاک تو کاری هست نیست

سال ها شد تا که بیرون درت چون حلقه ایم ...

مولانا
 
۳۷۷۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹

 

... چند بر بوک و مگر مهره فروگردانی

که تو بس مفلسی و چرخ فلک پاک برست

مغز پالوده و بر هیچ نه در خواب شدی ...

مولانا
 
۳۷۷۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶

 

... چون خیال ماه تو ای بی خیال

تا به چرخ هفتمین جستیم نیست

بهتر آن باشد که محو این شویم ...

مولانا
 
۳۷۷۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸

 

... سر پرآتش عجب گریان کیست

چرخ ازرق پوش روشن دل عجب

روز و شب سرمست و سرگردان کیست ...

مولانا
 
۳۷۸۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰

 

... تا پیاده می روم در کوی دوست

سبز خنگ چرخ در زین منست

چون به یک دم صد جهان واپس کنم ...

مولانا
 
 
۱
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۴۹۲