گنجور

 
۳۵۶۱

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - قصیده مولودیه ذیل در ماه رجب ۱۳۴۹ هجری

 

... صبا ز ملک صفاهان تو با هزار درود

بسوی یار سفر کرده کن گذار امروز

ببوس خاک قدومش بجای ما آنگاه ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۲

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح مولی‌الموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)

 

... سوی خدای لابه کنان کاروان دل

و ز بهر خلق عالمی از آن سفر بود

هر خیر و خوبی و برکت ارمغان دل ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۳

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در نعت حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی «صلی‌اله علیه و آله»

 

... من فلک زده از حال خویش بی خبرم

سفر ز کتم عدم کرده ام بملک وجود

ولیک بیخبر از سیر خود در این سفرم

یکی درخت ز بستان گیتیم اما ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۴

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - غدیریه در مدح مولای متقیان

 

... نه آخر رفت بر باد فنا تخت سلیمانی

نه آخر میرود سوی سفر هر کهتر و مهتر

نه آخر میکند زا اینجا گذر هر عالی و دانی ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۵

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - غدیریه ورودیه در ورود مسعود حضرت صابر علیشاه

 

... آن طالع فرخنده میمون ز درآمد

آن یار سفرکرده ما از سفر آمد

نی نی که بدل بود و کنون درنظر آمد ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۶

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

... شاد آن کسان که تکیه بلطف خدا کنند

ای کاش بودشان سفری در دل آنگروه

کز فکر خود سفر به بروج سما کنند

هرگز نگشته جمع خودی با خدا صغیر ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۷

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

... ختن ویران شود آشوب در شهر ختا افتد

شنیدم آن پری از شهر خود عزم سفر دارد

چه خوشباشد گذار محملش در شهر ما افتد ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۸

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

دیدی چگونه عزم سفر آن نگار کرد

آسان گذشت و سخت بما روزگار کرد ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۶۹

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

... چو با او آشنا گشتم ز خود بیگانه خواهم شد

تو سوی کعبه رو حاجی که من در دل سفر کردم

تو مات خانه شو من محو صاحبخانه خواهم شد ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۰

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶

 

دوشین بگوش دلم آمد ز مرغ سحر

کای خفته خیز ز جا بر بند بار سفر

رفتند همسفران زیشان تو مانده قفا

غافل ز دوری ره خفته به راهگذر ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۱

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

... کز بشر لطف پری یا زپری لطف ملک

دوش در خویش نمودم سفر اندر طلبت

هاتفی گفت بمقصد رسی الله معک ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۲

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

... این طریقی است که آنرا ز زر آموخته ام

سفری کرده ام از عالم هستی چو صغیر

هر چه آموخته ام زین سفر آموخته ام

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۳

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

... غم نیست اگر دوست نگیرد نظر از من

حاجی سفر کعبه و طوف حرم از تو

طوف حرم بن عم خیرالبشر از من ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۴

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱

 

... در وجود خویش سیر انجم و افلاک کن

از سبک روحی کند شبنم سوی گردون سفر

بهر معراج حقیقت خویش را چالاک کن ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۵

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - چشمه آب حیات

 

... لیک معلم دهدش بال و پر

تا که نماید سوی گردون سفر

ذلت و بیچارگی و سوء حال ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۶

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - قافلهٔ سوداگر

 

قافله ای بست پی سود بار

عزم سفر کرد ز شهر و دیار

لیک بد آن مرحله پرخوف و بیم ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۷

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - حکایت

 

... هیچ نگفتید من خون جگر

در سفر مرگ چه دارم بسر

حال که مرگم گسلد تار و پود ...

صغیر اصفهانی
 
۳۵۷۹

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

... صدا زد مردم اینک زین سپس ایدر چه می خواهی

سبک رخت سفر بربست از دنیا و چشمانش

به دنیا خیره بد کز این سفر کردن چه حاصل شد

ندانم آسمانا بر تو زین واداشتن یک تن ...

میرزاده عشقی
 
۳۵۸۰

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

... باد همه در رفت

ده مژده که عمر وکلا عمر سفر بود

دیدی چه خبر بود ...

... کم مدرک و پررو

هر روز سر سفره اشراف دمر بود

دیدی چه خبر بود ...

میرزاده عشقی
 
 
۱
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰