این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود!
دیدی چه خبر بود؟
هر کار که کردند، ضرر روی ضرر بود
دیدی چه خبر بود
این مجلس چهارم «خودمانیم » ثمر داشت؟
والله ضرر داشت
صد شکر که عمرش، چو زمانه بگذر بود
دیدی چه خبر بود
دیگ وکلا جوش زد و کف شد و سر رفت
باد همه در رفت
ده مژده که عمر وکلا، عمر سفر بود
دیدی چه خبر بود
دیگر نکند هو، نزند جفته «مدرس»
در سالون مجلس
بگذشت دگر، مدتی ار محشر خر بود
دیدی چه خبر بود
دیگر نزند با «قر و قنبیله » معلق
یعقوب جعلق
یعقوب خر بارکش این دو نفر بود
دیدی چه خبر بود
سرمایه بدبختی ایران، دو قوام است
این سکه به نام است
یک ملتی از این دو نفر، خون به جگر بود
دیدی چه خبر بود
آن کس که قوام است و به دولت همه کاره است
از بس که بود پست
در بی شرفی، عبرت تاریخ سیر بود
دیدی چه خبر بود
بر سلطنت آن کس که قوام است و بخوبر
شد دو سیه ها پر:
زین دزد که دزدیش، از اندازه به در بود
دیدی چه خبر بود
هر دفعه که این قحبه، رئیس الوزرا شد
دیدی که چها شد
این دوره چه گویم، که مضارش چقدر بود؟
دیدی چه خبر بود
آن واقعه مسجدیان! کم ضرری داشت؟
یا کم خطری داشت؟
آن فتنه ز مشروطه، شکاننده کمر بود
دیدی چه خبر بود
آن روز که در جامعه: آن نهضت خر شد
دیدی چه خبر بود
از غیظ جهان در نظرم، زیر و زبر بود
دیدی چه خبر بود
در بیستمین قرن، ز پس حربه تکفیر؟
ای ملت اکبیر!
افسوس نفهمید که آن از چه ممر بود
دیدی چه خبر بود
تکفیر سلیمان نمازی دعائی
ملت به کجائی؟
این مسئله کی، منطقی اهل نظر بود
دیدی چه خبر بود
از من به قوام این بگو: الحق که نه مردی
زین کار که کردی
ریدی به سر هر چه که عمامه به سر بود
دیدی چه خبر بود
من دشمن دین نیستم، اینگونه نبینم
من حامی دینم
دستور ز لندن بد و با دست بقر بود
دیدی چه خبر بود
با «آشتیانی » ز چه این مرد کم از زن
شد دست به گردن
ای کاش که بر گردن این هر دو تبر بود
دیدی چه خبر بود
آن کس که زند این تبر، آن «سید ضیا» بود
او دست خدا بود
بر مردم ایران، به خدا نور بصر بود
دیدی چه خبر بود
کافی نبود هر چه (ضیا) را بستائیم
از عهده نیائیم
من چیز دگر گویم و او چیز دگر بود
دیدی چه خبر بود
دیدی که ( . . . ) وکلا را همه خر کرد
درب همه تر کرد
در مجلس چارم، خر نر با خر نر بود
دیدی چه خبر بود
زد صدمه ( . . . ) بسی از کینه به ملت
با نصرت دولت
آن پوزه که عکس العمل قرص قمر بود
دیدی چه خبر بود
شهزاده فیروز همان قحبه خائن
با آن پز چون جن
هم صیغه «کرزن » بد و هم فکر ددر بود
دیدی چه خبر بود
خواهر زن کرزن که محمد ولی میرزاست
مطلب همه اینجاست
چون موش، مدام از پی دزدیدن زر بود
دیدی چه خبر بود
سید تقی آن کلفت ممد ولی میرزا
مجلس چو شد افنا
این جنده زن، افسرده تر از خفته ذکر بود
دیدی چه خبر بود
هر چند که «یعقوب» بنام است به پستی
در دزدپرستی
این مرد که زان مرد که هم (مردکه)تر بود
دیدی چه خبر بود
آن شیخک کرمانی زر مسلک ریقو
کم مدرک و پررو
هر روز سر سفره اشراف، دمر بود
دیدی چه خبر بود
شد مصرف پرچانگی شیخ محلات
مجلس همه اوقات
خیلی دگر این شیخ پدر سوخته لچر بود
دیدی چه خبر بود
سرچشمه پستی و خداوند تلون
آقای «تدین »
این زنجلب از «داور» زن قحبه بتر بود
دیدی چه خبر بود
آقای لسان «عرعر» و تیز و لگدی داشت
خوب این چه بدی داشت
چون چاره اش آسان، دو سه من یونجه تر بود
دیدی چه خبر بود
می خواست (ملک) خود برساند به وزارت
با زور سفارت
افسوس که عمامه، برایش سر خر بود
دیدی چه خبر بود
آن شیخک خولی پز و بدریخت امین نیست
اینست و جز این نیست
آن کس که رخش همچو سرین بز گر بود
دیدی چه خبر بود
تسبیح به کف، جامه تقوای به تن شد
خواهان وطن شد
گویم ز چه عمامه به سر، در پی شر بود
دیدی چه خبر بود
عمامه به سر هر که، که بنهاد دو کون است
یک کونش که کونست:
آن گنبد مندیل سرش، کون دگر بود
دیدی چه خبر بود
آن مردکه خر، که وکیل همدان است
دیدی که چسان است
یک پارچه کون، از بن پا تا پس سر بود
دیدی چه خبر بود
آن معتمدالسلطنه خائن مأبون
در پشت تریبون
یک روز که در جایگه خویش پکر بود
دیدی چه خبر بود
می گفت که بر کرسی مجلس چو نشینم
از دست نشینم
راحت نیم ای کاش که این کرسی ذکر بود
دیدی چه خبر بود
اغلب وکلا این سخن، از وی چو شنفتند
احسنت بگفتند
دیدند در این نطق، بسی حسن اثر بود
دیدی چه خبر بود
افسار وکیل همدان را چو ببستند
یاران بنشستند
گفتند که این (ما چه خر) آبستن زر بود
دیدی چه خبر بود
این مجلس چارم، چه بگویم که چها داشت
(سلطان علما) داشت
پس من خرم، این مرد که گر نوع بشر بود؟
دیدی چه خبر بود
از بس که شد آبستن و زائید فراوان
قاطر شده ارزان
گوئی کمر آشتیانی، ز فنر بود
دیدی چه خبر بود
مستوفی از آن نطق که چون توپ صدا کرد
مشت همه وا کرد
فهماند که در مجلس چارم چه خبر بود
دیدی چه خبر بود
من نیز یکی، حرف بگفتم وکلا را
در مجلس شورا
هر چند که از حرف، در ایران چه ثمر بود
دیدی چه خبر بود
نه سال گذشته که گذشتم ز مداین
گشتم ز مداین
آزرده بدانسان که پدر مرده پسر بود
دیدی چه خبر بود
ویرانه یکی قصر شد، از دور نمایان شود
در قافله یاران:
گفتند که این راه پر از خوف و خطر بود
دیدی چه خبر بود
جائی است خطرناک و پر از سارق و جانی
آن گونه که دانی
عریان شود آن کس که از آن راهگذر بود
دیدی چه خبر بود
کسرای عدالتگر، اگر زنده بد این عصر
اینسان نبد این قصر
گفتم که به اعصار گذشته، چه مگر بود؟
دیدی چه خبر بود
گفتند که بوده ست عدالتگه ساسان
آن روز که ایران:
سر تا به سرش، مملکت علم و هنر بود
دیدی چه خبر بود
من در غم این، کز چه عدالتگه کشور؟
شد دزدگه آخر
زین نکته، غم اندر دل من بی حد و مر بود
دیدی چه خبر بود
این منزل دزدان شدن، بارگه داد!
بیرون نشد از یاد
همواره همین مسئله، در مد نظر بود
دیدی چه خبر بود
تا این که در این دوره بدیدم وکلا را
در مجلس شورا
دیدم دگر این باره، از آن باره بتر بود
دیدی چه خبر بود
ویران شده، شد دزدگه، آن بنگه کسرا!
وین مجلس شورا
ویران نشده دزدگه و مرکز شر بود
دیدی چه خبر بود
این مجلس شورا نبد و بود کلوبی
یک مجمع خوبی
از هر که شب از گردنه، بردار و ببر بود
دیدی چه خبر بود
هرگز یکی از این وکلا زنده نبودی
پاینده نبودی
این جامعه زنده نما زنده اگر بود
دیدی چه خبر بود
وآنگه شدی از بیخ و بن، این عدل مظفر
با خاک برابر
حتی نه به تاریخ، از آن نقش صور بود
دیدی چه خبر بود
تنها نه همین کاخ، سزاوار خرابی است
این حرف حسابیست
ای کاش که سرتاسر «ری » زیر و زبر بود
دیدی چه خبر بود
ای «ری » تو چه خاکی که چه ناپاک نهادی!:
تو شهر فسادی
از شر تو یک مملکتی، پر ز شرر بود!
دیدی چه خبر بود
«شمر» از پی تو، جد مرا کشت، چنان زار
لعنت به تو صد بار
صد لعن به او نیز، که رنجش به هدر بود
دیدی چه خبر بود
ای کاش که یک روز، ببینم درین شهر
از خون همه نهر
در هر گذری، لخته خون تا به کمر بود
دیدی چه خبر بود
از کوه (وزو) آنچه که شد خطه (پمپی)
آن به که شود ری
ای کاش که در کوه دماوند اثر بود
دیدی چه خبر بود
این طبع تو «عشقی » به خدائی خداوند
از کوه دماوند:
محکم تر و معظم تر و آتشکده تر بود
دیدی چه خبر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و بررسی وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران میپردازد و به خصوص به مشکلات و فساد در مجلس چهارم اشاره دارد. شاعر با زبانی طنزآميز و کنایهآميز، از ضعفهای وکلا، سوءمدیریت، خیانتها، و نابسامانیهای کشور سخن میگوید. او به طور خاص به اشخاص و گروههای مختلفی که در ایجاد این مشکلات نقش داشتند، انتقاد میکند و احساس ناامیدی از اوضاع جامعه و تاریخ را بیان میکند. در نهایت، شاعر آرزوی بهبودی و عدالت را در نظام سیاسی و اجتماعی ایران دارد.
هوش مصنوعی: این مجلس چهارم به خدا شرمآور و مایه ننگ انسانیت بود! آیا خبر را دیدی؟
هوش مصنوعی: هر کاری که انجام دادند، فقط باعث شد که زیان بیشتری بوجود بیاید. آیا خبرهای بدی را که پیش آمد، دیدی؟
هوش مصنوعی: در این دور چهارم از جمعمان، آیا چیزی به ثمر رسید؟ قسم به خدا که فقط ضرر داشت.
هوش مصنوعی: بسیار خوشحالم که عمر او به سرعت سپری شد؛ آیا خبرهای عجیب و غریبی را مشاهده کردی؟
هوش مصنوعی: در اثر حرارت و جوشاندن دیگ، بخار و کف بوجود آمد و در نهایت همه چیز به باد رفت و ناپدید شد.
هوش مصنوعی: خبر خوشی میرسد که عمر وکلا به پایان میرسد و این سفر به سرانجام میرسد. دیدی که چه اتفاقاتی افتاد؟
هوش مصنوعی: تنها به خاطر شرایط فعلی، دیگر صدای «مدرس» در مجلس شنیده نمیشود و او دیگر تأثیری ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی دیگر گذشت و اگر روز قیامت هم شتر باشد، دیدی چه وضعیتی پیش میآید.
هوش مصنوعی: دیگر یعقوب جعلق با دستانش نخواهد توانست کاری کند و به پیشرفت در کارهایش نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: یعقوب که بارهای سنگین را حمل میکرد، حالا در مورد این دو نفر چه خبرهایی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: بدبختی و مشکلات ایران به خاطر دو عامل اصلی است که این دو عامل به نوعی خود را در سکهای که به نام کشور است نشان میدهند.
هوش مصنوعی: یک ملت از دو نفر به شدت رنج میکشید و به سختی تحمل میکرد که چه اتفاقی در حال وقوع بود.
هوش مصنوعی: کسی که در قدرت و اختیار، مقام بالایی دارد، به دلیل پستی و ضعف در درونش، از ارزش واقعیاش دور است.
هوش مصنوعی: در بیخود بودن و نداشتن شرافت، میتوان فهمید که تاریخ چگونه پیش رفته و چه وقایعی را تجربه کردهایم.
هوش مصنوعی: این شعر به سلطنت و قدرت کسی اشاره دارد که دارای ثبات و استحکام است و میتواند دو موضوع تاریک یا منفی را روشن و بهبود بخشد. به عبارت دیگر، قدرت او به قدری است که میتواند مشکلات را برطرف کرده و وضعیت را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دزدی که در کارش از حد فراتر رفته و به جایی رسیده که دیگر قابل تحمل نیست، خبرهای بدی برایش در راه است. به نوعی، به عواقب عملش اشاره دارد که ممکن است به زودی دچار مشکلاتی شود.
هوش مصنوعی: هر بار که این فرد که به او اشاره شده، به مقام نخستوزیری رسید، اوضاع چگونه تغییر کرد.
هوش مصنوعی: در این زمان چه بگویم که خسارتها چقدر زیاد شده است؟ آیا خبرهایی را که پیش آمده دیدی؟
هوش مصنوعی: آیا آن واقعهای که برای اهل مسجد اتفاق افتاد، ضرر و خطر کمی داشت؟
هوش مصنوعی: آن آشفتگی ناشی از مشروطه، باعث شد تا بسیاری تحت فشار قرار بگیرند و اوضاع به شدت تغییر کند. تو هم خبر داری که چه اتفاقی افتاد.
هوش مصنوعی: در روزی که در جامعه آن نهضت به شکست رسید، چه حوادثی را مشاهده کردی؟
هوش مصنوعی: از شدت خشم و ناراحتی، دنیا در چشم من زیر و رو شده بود؛ آیا خبر خاصی بود که دیدی؟
هوش مصنوعی: در قرن بیستم، آیا هنوز به اعمال تفرقهافکنانه و اتهامات بیاساس ادامه میدهیم؟ ای ملت بزرگ!
هوش مصنوعی: متاسفانه او درک نکرد که آن چه منبعی داشت، آیا خبر چیست که رخ داده است؟
هوش مصنوعی: آیا دعای ملت به کجا میرود وقتی که سلیمان را مسخره میکنند؟
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که در مورد یک موضوع خاص، آیا افرادی که به منطق و تحلیل مسائل علاقه دارند، متوجه وقایعی شدند که خیلی عجیب و غیرمنتظره بود.
هوش مصنوعی: به من بگو که واقعاً این کار که کردی، نشانی از مردانگی نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که با عقل و تدبیر به سر مسائل مینگرد، باید بداند که چقدر اوضاع میتواند عجیب و غیرمنتظره باشد.
هوش مصنوعی: من مخالف دین نیستم، بلکه من از دین حمایت میکنم.
هوش مصنوعی: دستور از لندن نامناسب بود و نتیجهای که به بار آورد، وضعیت بدی شد. تو هم که خبر داری چه اتفاقی افتاد.
هوش مصنوعی: این مرد با «آشتیانی» چه رابطهای دارد که شده است مثل زنها که دست در گردن هم میاندازند؟
هوش مصنوعی: ای کاش اگر بر دو گردن تبر بود، میدیدی چه حوادثی رخ میداد.
هوش مصنوعی: شخصی که این تبر را میزند، همان «سید ضیا» است که وجودی الهی دارد و با دست خداوند عمل میکند.
هوش مصنوعی: بر مردم ایران، خداوند نور بصیرت و آگاهی عطا کرده بود. حالا ببین که چه اتفاقی رخ داده است.
هوش مصنوعی: هرچه از صفات نیک ضیا بگوییم و او را وصف کنیم، نمیتوانیم به حق او برسیم و از عهده این کار برنیاییم.
هوش مصنوعی: من حرفی میزنم و او به گونهای دیگر آن را میفهمد. آیا متوجه اوضاع و احوال شدهای؟
هوش مصنوعی: دیدی که ( . . . ) وکلا را همه را فریب داد و درب همه آنها را بست؟
هوش مصنوعی: در مجلس چهارم، دو خر نر با هم بودند و وضعیت جالبی پیش آمده بود.
هوش مصنوعی: به دلیل کینهای که در دل دارد، به ملت آسیبهای زیادی زده است و این کار را با کمک و حمایت از دولت انجام میدهد.
هوش مصنوعی: آن بینی که مانند ماه کامل میدرخشد، حالا چه خبر از اوست؟
هوش مصنوعی: شهزاده فیروز به عنوان یک شخصیت خائن و فریبکار توصیف شده است که به رغم ظاهرش، درونش ناپاکی و خیانت را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به ارتباطات و تبادل افکار میان افراد اشاره دارد. در آن به وجود نوعی ناهماهنگی یا تضاد در افکار و رفتارها اشاره شده است. شاعر به موقعیتی اشاره میکند که ممکن است باعث شگفتی یا تعجب دیگران شود و به رفتارهایی که با هم سازگار نیستند، پرداخته میشود. به کلی، مضمون شعر به ناهماهنگی و تضاد در افکار و اعمال اشاره دارد.
هوش مصنوعی: خواهر زنی که به کرزن مربوط میشود، کسی است که به محمد ولی میرزا ارتباط دارد. همه چیز در اینجا مشخص است.
هوش مصنوعی: موش همیشه در تلاش است تا طلا یا زر را دزدیده و به دست بیاورد. آیا خبر خاصی درباره این موضوع وجود دارد؟
هوش مصنوعی: سید تقی، کلفت ممد، وقتی میرزا به مجلس آمد، به مرور زمان از بین رفت.
هوش مصنوعی: این زن، در حالتی غمگین و افسردهتر از کسی به نظر میرسد که خوابیده و بیخبر از دنیا است.
هوش مصنوعی: هرچند که «یعقوب» به عنوان یک شخصیت شناختهشده و بزرگ نامآور است، اما در عین حال به خاطر دزدی و پستیاش قابل سرزنش است.
هوش مصنوعی: این مرد که از آن مرد دیگر هم ترسوتر بود، چه خبرهایی را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: آن فرد سالخورده از کرمان که به طلا و ثروت وابسته است، بیتوجه و پررو است، در حالی که دانش و درک کمی دارد.
هوش مصنوعی: هر روز در کنار سفرهی ثروتمندان، دراز کشیدم و دیدم که چه وضعیتی حاکم است.
هوش مصنوعی: شکایت از سخنپراکنی و تکرار مداوم شیخ به میان آمده و میگوید که همیشه در خانه و جمعهای مختلف، این پرچانگی او مطرح است.
هوش مصنوعی: این شخص که زشت و بدبخت بود، به کلی تغییر کرده است. آیا خبرهایی دربارهاش شنیدهای؟
هوش مصنوعی: این یعنی که سرچشمه زشتیها و نیرنگهای دینی نزد کسانی است که خود را متدین میدانند.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی انتقاد از شرایط اجتماعی یا وضعیتی خاص است. شاعر به زنی اشاره میکند که شاید به خاطر اوضاع و احوال یا رفتار خود، در نظر دیگران به شدت منفور است. به طور کلی، این جمله نشاندهنده ناامیدی و نگرانی از وضعیت موجود است و حکایت از مشکلاتی دارد که ممکن است در جامعه وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: آقای لسان به شدت پرخاشگر و تندخوی بود، اما واقعاً چه مشکلی در این رفتار او وجود داشت؟
هوش مصنوعی: وقتی مشکلش به راحتی حل شد، متوجه شدی که چه خبر بوده است.
هوش مصنوعی: او میخواست با استفاده از قدرت و نفوذ سفارت، موقعیت خود را به وزارت برساند.
هوش مصنوعی: متأسفانه او متوجه شد که عمامه، برایش نماد احمق بودن و نادانی است. واقعاً چه خبری در اینجا وجود دارد!
هوش مصنوعی: این مرد پیر و بدقواره که به خود میبالد، قابل اعتماد نیست و جز این هیچ چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: آن کسی که زیباییاش مانند پستان بز است، دیدی چه حوادثی برایش پیش آمد؟
هوش مصنوعی: با ذکر و عبادت خدا در دل و با پوشیدن لباس پرهیزگاری، انسان به دنبال وطن و مکان امنی است که در آن آرامش و نزدیکی به خدا را تجربه کند.
هوش مصنوعی: میگویم چرا شخصی که عمامه بر سر دارد به دنبال فساد است؛ آیا خبرهایی هست که باید دقت کنیم؟
هوش مصنوعی: هر کسی که عمامه بر سر میگذارد، در واقع دو بعد دارد: یکی بعد ظاهری و دیگری بعد باطنی. در حقیقت، یکی از این دو بعد مهم است و دیگری چیزی جز یک ظاهر نیست.
هوش مصنوعی: آن گنبدی که بر سر اوست، دیگرگونه است و تو باید توجه کنی که چه اتفاقی افتاده است.
هوش مصنوعی: آن مرد خُر، که وکیل همدان است، را دیدی که چه حالتی دارد؟
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک وضعیت خاص و عجیب میپردازد که در آن، یک چیز یا یک موجود به طور کامل و یکپارچه از پایین پا تا بالای سر به یک شکل و وضعیتی مشابه است. به نظر میرسد حاکی از نوعی تعجب یا شگفتی از این شباهت و یکپارچگی باشد.
هوش مصنوعی: آن شخص مورد اعتماد و مقامدار، که خیانتکار و بیشرم است، در پشت تریبون حضور دارد.
هوش مصنوعی: روزی که در حالتی دلگیر و ناراحت نشسته بودم، متوجه شدم که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.
هوش مصنوعی: میگفت وقتی بر روی کرسی مجلس بنشینم، دیگر از مقام و جایگاه خود پایین نخواهم آمد.
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم به آرامش بنشینم و از ذکر و یاد خدا بهرهمند شوم. اگر اینگونه بود، دنیای متفاوتی را میدیدی و خبرهای خوشی در آن وجود داشت.
هوش مصنوعی: بسیاری از وکلا وقتی این سخن را از او شنیدند، با تحسین به او واکنش نشان دادند.
هوش مصنوعی: در این سخنرانی، نشانههای زیادی از زیبایی و جذابیت وجود داشت. آیا متوجه شدی که چه اتفاقی افتاد؟
هوش مصنوعی: زمانی که افسار وکیل همدان را بستند، دوستانش نیز نشسته و آرام گرفتند.
هوش مصنوعی: گفتند که ما چه رتبهای داریم و از این وضعیت آگاه بودیم، حالا خبرهایی پیش آمده که نشان میدهد اوضاع چقدر متفاوت شده است.
هوش مصنوعی: این چهارمین مجلس است و نمیدانم چه بگویم که چه چیزهایی در آن وجود داشت.
هوش مصنوعی: من خوشحالم، اما این مرد که به او اشاره میکنم، آیا واقعا از نوع بشر است؟ آیا خبری که تو شنیدی، حقیقت دارد؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه قاطرها زیاد زاییدهاند، حالا قیمتشان کاهش یافته است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که کمر آشتیانی به مانند یک فنر است، این نشان میدهد که وضعیت یا حالتی وجود دارد که ممکن است به زودی تغییر کند یا تنش و انرژی زیادی در آن نهفته باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای توپ بلند میشود، همه جمعیت با نگرانی و حیرت واکنش نشان میدهند و مشتهایشان را باز میکنند. این نشاندهندهی تأثیر عمیق و ناگهانی صدای توپ بر روی افراد است.
هوش مصنوعی: در مجلس چهارم، اتفاقات و مسائل جالبی رخ داد که تو نیز آگاه شدی و متوجه اون وقایع شدی.
هوش مصنوعی: من هم در جلسه شورای تصمیمگیری صحبت کردم و نظر خودم را بیان کردم.
هوش مصنوعی: هرچند که سخن گفتن در ایران چه فایدهای دارد، اما تو میدانی که چه حال و وضعی وجود دارد.
هوش مصنوعی: سالها از زمانی که از شهر مدائن عبور کردم، میگذرد و این سفر به یادم مانده است.
هوش مصنوعی: اگر ناراحتی را به قدری عمیق تصور کنی که یک پسر پس از درگذشت پدرش میتواند احساس کند، میفهمی که درد و غم در این وضعیت چقدر شدید و تلخ است.
هوش مصنوعی: یک قصر که زمانی باشکوه بوده، حالا ویران شده و از دور در میان همراهان دیده میشود.
هوش مصنوعی: گفتند این مسیر پر از ترس و خطر است، ولی تو دیدی که چه اتفاقی افتاد.
هوش مصنوعی: این مکان، جایی بسیار خطرناک است که پر از دزدان و قاتلان است، همانطور که میدانی.
هوش مصنوعی: کسی که از آن مسیر عبور کند، در نهایت بدون پوشش و عریان میشود. آیا متوجه هستی چه اتفاقی افتاده است؟
هوش مصنوعی: اگر کسرای عدالتگستر در این زمان زنده بود، این وضع و حال و این قصر اینگونه نمیبود.
هوش مصنوعی: به گذشتهها اشاره کردم و پرسیدم که در آن زمانها چه اتفاقاتی افتاده بود؟ آیا خبرهایی بود که از آنها بیخبر بودهایم؟
هوش مصنوعی: عدالت در دوران ساسانیان به حدی بود که مردم آن زمان به آن افتخار میکردند و آن را یکی از ویژگیهای مهم ایران میدانستند.
هوش مصنوعی: تمام وجود او پر از علم و هنر بود، آیا خبر خوبی از او شنیدی؟
هوش مصنوعی: من افسوس میخورم به این که کشور ما به چه جایی رسیده است؛ جایی که عدالت به فراموشی سپرده شده و در حقیقت، تبدیل به محلی برای دزدی و فساد شده است.
هوش مصنوعی: از این موضوع، غم در دل من بیپایان و بیحد و مرز است. میدانی چه خبر است؟
هوش مصنوعی: این مکان به محلی برای دزدان تبدیل شده و به یادم نمیرود که روزی اینجا چه خبرهایی بود.
هوش مصنوعی: همیشه این موضوع مورد توجه قرار داشت و حالا ببین چه خبر پیش آمده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فرد در این دوره زمانی، وکلای مجلس شورا را مشاهده کرده است.
هوش مصنوعی: دیدم که این موضوع از آن موضوعی که قبلاً داشتیم، بدتر شده است. میدانی که چه اتفاقی افتاده است.
هوش مصنوعی: این مکان که زمانی بزرگ و باشکوه بود، اکنون به خرابهای تبدیل شده است و دیگر فضایی برای گردهمایی و مشورت باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: تخریب نشده است آن مکان که دزدی و فساد در آن جریان داشت. تو ببین چه واقعهای در آنجا اتفاق افتاده است.
هوش مصنوعی: این جمع و جلسه، نه تنها محلی برای گفتگو نیست، بلکه فضایی است پر از خوبی و نیکی.
هوش مصنوعی: اگر از کسی در طول شب در گردنه یا تپهای عبور کردی، متوجه خواهی شد که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.
هوش مصنوعی: هیچکدام از این وکلا زنده نمیمانند و دوام نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: اگر این جامعه زنده و پویا بود، حتماً خبرهای شگفتانگیزی را میتوانستی ببینی.
هوش مصنوعی: سپس تو از ریشه و اساس، به گونهای شدی که این عدالت پیروزمند در برابر خاک قرار گرفت.
هوش مصنوعی: حتی در تاریخ هم، از آن تصویر و نشان چه خبر ی ندیدی؟
هوش مصنوعی: تنها این کاخ نیست که باید ویران شود؛ این یک واقعیت منطقی است.
هوش مصنوعی: ای کاش تمام منطقه «ری» به هم ریخته و دچار آشفتگی بود تا ببینی چه اتفاقی میافتاد.
هوش مصنوعی: ای شهر ری، تو چه خاکی داری که در آن ناپاکیها را جای دادهای! تو شهر فساد هستی.
هوش مصنوعی: تو باعث مشکلات زیادی برای یک کشور شدهای و بدبختیهای زیادی به بار آوردهای! آیا خبر داری از تأثيرات بدی که داشتهای؟
هوش مصنوعی: شمر به خاطر تو، جد من را به قتل رساند، بنابراین هزار بار به تو لعنت میکنم.
هوش مصنوعی: به او صد بار لعنت میکنم، زیرا که دیدی زحماتش بیثمر بود و عاقبت چه اتفاقی افتاد.
هوش مصنوعی: ای کاش روزی برسد که در این شهر، از خون تمام کسانی که در اینجا زندگی میکنند، نهرهایی جاری شود.
هوش مصنوعی: در هر مسیری که میرفتی، خونریزی تا کمر را شاهد بودی و باخبر بودی از چه مشکلاتی در آنجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: از کوه و زحمتی که در آن بود، بهتر است که به سرزمین پمپی نگاه کرد تا به شهر ری.
هوش مصنوعی: اگر در کوه دماوند نشانهای بود، میدیدی چه حال و هوایی دارد.
هوش مصنوعی: این ویژگی دلانگیز تو، مانند عشق به خدای بزرگ، از عظمت کوه دماوند سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: چیزی که دیدی، بسیار قویتر و بزرگتر و پرشورتر بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.