گنجور

 
صغیر اصفهانی

از غبار خودنمائیها عمل را پاک کن

دانه تا حاصل دهد پنهان بزیر خاک کن

تا جمال شاهد مقصودت آید در نظر

زنگ غفلت پاک از آئینهٔ ادراک کن

عالم اکبر توئی هم‌صحبت عالم گزین

در وجود خویش سیر انجم و افلاک کن

از سبک روحی کند شبنم سوی گردون سفر

بهر معراج حقیقت خویش را چالاک کن

ای رباخوار از خدا باکی ندارد نفس تو

دوستی را ترک با این دشمن بی‌باک کن

با خدا کن جنگ خود تعطیل در ماه صیام

لااقل یکماه در سال از ربا ‌امساک کن

خو اطرت را تا فرحناکی شود حاصل صغیر

رفع اندوه و ملال از خو اطری غمناک کن