عارفی از ضعف به بستر فتاد
مرگ برویش در محنت گشاد
موسم آن شد که از این خاکدان
روی کند در وطن جاودان
خویش و اقارب همه غمگین او
نوحه سرا جمله ببالین او
اشگ فشان شعلهزنان همچو شمع
بر سر او گشته چو پروانه جمع
ساعتی آن غمزده مدهوش بود
غنچه لب بسته و خاموش بود
نرگس بیمار ز هم باز کرد
باز چو بلبل سخن آغاز کرد
گفت بیاران ز چه گریان شدید
بهر که در ناله و افغان شدید
گفت پدر کی گل گلزار من
عارض تو شمع شب تار من
حاصل عمری و درختامید
پای تو شد موی سیاهم سفید
مادر او گفت توئی جان من
میوهٔ دل نور دو چشمان من
چو تو روی هجر تو سوزد دلم
داغ تو بر باد دهد حاصلم
گفت برادر تو مرا یاوری
پشت و پناه من غمپروری
چون تو روی پشت مرا بشکنی
ریشهام از تیشه غم بر کنی
خواهر او گفت تو دلجوی من
از تو بود قوت زانوی من
جان برادر چو روی از جهان
بعد توام دل نشود شادمان
گفت زن او را توئی اقبال من
شخص تو نان آور اطفال من
چون توروی بخت رود از سرم
مردن تو تیره کند معجرم
آمدش اولاد بشور و نوا
کی تو به هرحال پرستار ما
بعد تو ما را ز الم دل دو نیم
مرگ تو ما را بنماید یتیم
صحبت ایشان چو سراسر شنید
عارف محزون ز دل آهی کشید
گفت که ای وای بر احوال من
نیست شما را غمی از حال من
گریه نمایید بر احوال خویش
در غم نومیدی آمال خویش
هیچ نگفتید من خون جگر
در سفر مرگ چه دارم بسر
حال که مرگم گسلد تار و پود
با ملکالموت چه خواهم نمود
یا چو شود روز قیامت پدید
بر من غمدیده چه خواهد رسید
جان برادر تو اگر عارفی
بیسخن از صحبت من واقفی
خود بنما گریه بر احوال خویش
کار پس آن به که بیفتد بپیش
تجربه کردیم در این روزگار
هرکه از این دار فنا بست بار
گر نبدش مال کسی را نداشت
هیچکسش تخم عزائی نکاشت
وانکه غنی بود هزاران هزار
گریه نمودند بر او زار زار
نیک چو دیدیم نه بر حال اوست
بلکه پی بردن اموال اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، عارفی دچار ضعف و بیماری شده و در آستانه مرگ است. خانواده و نزدیکانش با غم و اندوه به دور او جمع شدهاند و دربارهٔ فقدان او گریه و ناله میکنند. عارف در آن لحظه به غم و مصیبت خود اشاره میکند و از آنها میخواهد که به حال خود غمگین باشند و در واقعیات زندگی توجه کنند. او میگوید که اگر در زمان مرگش دلسوزی و احساسی نسبت به او وجود نداشته باشد، بهتر است به فکر خود و آیندهی خود باشند. عارف بر این نکته تأکید میکند که در دنیای فانی، هیچکس برای دیگران عزاداری نمیکند، بلکه این مال و دارایی افراد است که باعث شیفتگی دیگران میشود. در مجموع، شعر به فلسفهٔ زندگی، مرگ و احساسات انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: یک عارف به خاطر ضعف و ناتوانی بر بستر افتاد و در حالتی که درگیر مشکلات و سختیها بود، مرگ به سراغش آمد.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که از این دنیای مادی جدا شویم و به سرای ابدی و ماندگار برویم.
هوش مصنوعی: تمامی نزدیکان و اقوام او در غم و اندوه هستند و همه در کنار او نوحهخوانی میکنند.
هوش مصنوعی: چشمها پر از اشک و مانند شمع روشن، دور او جمع شدهاند، همچون پروانههایی که به دور شمع حلقه میزنند.
هوش مصنوعی: مدتی او در اندوه و بیخودی به سر میبرد. لبانش بسته و خاموش بود، مانند غنچهای که در انتظار شکفتن است.
هوش مصنوعی: نرگس بیمار پس از مدتی، نشاط و زندگی خود را باز یافت و مانند بلبل شروع به صحبت کرد.
هوش مصنوعی: سوال کردند که چرا به این حال افتادهاید و برای چه کسی اینقدر ناله و زاری میکنید.
هوش مصنوعی: پدر گفت: ای گل زیبای من، چهرهات روشنایی شب تار من است.
هوش مصنوعی: سالها تلاش و آرزوی من به خاطر تو بر باد رفت و اکنون موهای سیاه من سفید شده است.
هوش مصنوعی: مادر او گفت: تویی زندگیم، میوهٔ دل و روشنی چشمانم.
هوش مصنوعی: وقتی تو را نمیبینم، دل من از عشق و جدایی میسوزد و اندوختههای عمرم به باد میرود.
هوش مصنوعی: برادر، تو برای من حمایت و پشتیبانی هستی و در کنارم در غم و اندوه قرار داری.
هوش مصنوعی: وقتی که تو با نگاهت به من آسیب میزنی، غم و مشکلاتم را از ریشه میکنی.
هوش مصنوعی: خواهر او گفت: تو مایهٔ دلگرمی و تسکین من هستی و از توست که قدرت و توانم به دوش میگیرم.
هوش مصنوعی: وقتی برادر از دنیا برود، جانم از او جدا میشود و بعد از آن، دلم هرگز شاد نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زن او گفت: تو نصیب و شانس منی و منبع روزی خانوادهام هستی.
هوش مصنوعی: وقتی که بخت من مانند توری به سرم میخورد، مرگ تو شانس من را تیره و تار میکند.
هوش مصنوعی: او به دنیا آمده تا شور و شوق ایجاد کند، و تو در هر شرایطی پرستار و نگهدار ما هستی.
هوش مصنوعی: پس از تو، دل ما از درد و اندوه به شدت رنج میبرد، و مرگ تو باعث شده که ما احساس یتیمی و بی کسی کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی عارف تمام صحبتهای او را شنید، از دلش غمی برآمد و آهی از سینهاش خارج شد.
هوش مصنوعی: او میگوید که چه سرنوشتی دارم! اما شما از حال من هیچ غمی ندارید.
هوش مصنوعی: بر حال خودتان در اندوه نرسیدن به آرزوهایتان گریه کنید.
هوش مصنوعی: هیچکس از من نپرسید در آخرین لحظات زندگیام چه احساساتی دارم و چه غمهایی را به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: اکنون که مرگ تار و پود زندگیام را از هم خواهد گسست، با فرشته مرگ چه کار خواهم کرد؟
هوش مصنوعی: زمانی که روز قیامت فرا برسد، برای من که غمگین و اندوهگین هستم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هوش مصنوعی: اگر برادر تو انسانی عارف و خاموش باشد، او از گفتههای من آگاه است.
هوش مصنوعی: بهتر است خودت را تسلی دهی و به مسائل و مشکلات خود فکر کنی، زیرا این کار از آن بهتر است که دیگران را درگیر وضعیت خود کنی.
هوش مصنوعی: در این زمانه، به خوبی مشاهده کردیم که هر کسی که در این دنیا از زندگی و نعمتهای آن بهرهبرداری کند، در نهایت باید آن را رها کند و به دیار دیگری برود.
هوش مصنوعی: اگر کسی مال و ثروتی نداشته باشد، هیچکس برای او ارزشی قائل نمیشود و به او اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: کسی که ثروتمند بود، برای او هزاران هزار نفر به شدت گریه کردند و ناراحت شدند.
هوش مصنوعی: وقتی که خوبیها و اوضاع یک نفر را میبینیم، نباید فراموش کنیم که این به خاطر حال و احوال او نیست، بلکه نشاندهنده مقدار داراییها یا منابع اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.